بسم الله الرحمن الرحیم
( فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها إسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال) نور - 36
« در خانه هایی که خداوند اجازه و رفعت و والایی آن و ذکر نامش را داده است که صبحگاهان و شامگاهان او را تسبیح کنند.»
حیات شیعه، با نام حسین علیه السلام ملازم و همراه است. ائمه هدی – علیهم صلوات الله- نیز در حفظ نام و یاد و فرهنگ او که چیزی جز ظلم ستیزی ("هیهات منا الذله" موسوعه کلمات الامام الحسین(ع) /423) نیست ، اصرار فراوان داشتند، و برای این منظور از طرق مختلف پیروانشان را تشویق کرده، ثوابهایی را در این زمینه ذکر نموده اند ، از جمله:
ثواب زیارت امام حسینعلیه السلام در اوقات مختلف سال، مانند: شب عید فطر و قربان، و روز عرفه، عاشورا، اربعین و... تا جایی که شب شهادت امیر مومنان علیه السلام ، و شب میلاد امام زمان علیه السلام ، و شب میلاد امام محمد باقر علیه السلام ، نیز زیارت امام حسین علیه السلام مستحب است.
ثواب یاد حسین علیه السلام بعد از نوشیدن آب.
ثواب سجده و تسبیح با تربت آن حضرت.
ثواب خوراندن تربت آن حضرت به اطفال هنگام تولد.
ثواب گریه کردن و گریاندن در عزای آن حضرت.
و...
از میان روایات فراوانی که در این موضوع آمده ، به ذکر یک حدیث اکتفا می کنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
· ای مردم مسلمان و ای گروه با ایمان – که خداوند امثال شما
را زیاد کند – آگاه باشید که خداوند از شما نماز، روزه، زکات، حج،
جهاد،اعمال شایسته، بیزاری از اعمال حرام را خواسته است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از شما خواسته است تا جهت
نجات در آخرت، به دستورات خدا تمسّک جوئید، تا در شمار
مؤمنین راستین باشید. ما جهت تبلیغ این امور جناب مفخر
الصّلحاء والمعالی مولی مجدالدین علی مکّی را به سوی شما
مردم آمل و ساری و حومه، گسیل داشتیم، آنچه می گوید
اطاعت کنید، وجود او را قدر بدانید و طبق دستور من وی را گرامی
بدارید؛ چنان که خدا در قرآن فرمود: «از خدا و پیامبر و والیان امرتان
پیروی کنید».
این نامه در سال 136 هجری قمری نوشته شده است.
· منبع:ریاض العلماء و حِیاض الفضلاء 4/265.
بسم الله الرحمن الرحیم
انسان زمانی که متولد می شود با یک فطرت و سیرت پاک پا به عرصه گیتی قدم می نهد.
انسان تا زمانی که بالغ و به سن تکلیف شرعی نرسیده باشند پاک و معصوم هستند؛
به این معنا، خداوند متعال از گناه آنان به طوری که خودشان نیز متوجه نشوند سرپوشی
کرده، عیب و عیوبشان را بر هیچ کسی آشکار نمی کنند؛ چون به خودش لقب
ستار العیوبی را داده است.حال ؛اگر همین انسان از تکلیف خود گذشته و پا به
عرصه ی جوانی و یا پیری نهد،دچار لغزشها شده، و یا مکتب او بر خواسته از یک
مکتب پوچ و بی اساس و بی مذهبی بوده باشد، اینجا باید چکار کند؟ آیا راه
برگشتن برای او هست؟!آیا اگر برگشت کند خانواده، اقوام، دوستان، و یا
هم مذهب و هم کیشان مذهبش به او چه می گویند؟! سرزنش و توبیخ،
و یا آفرین، آفرین گویان به او و انتخاب یک مذهب اساس و ریشه دار
و با معنویت؟! کدامشان؟!
داستان این موضوع، یک داستان خیالی و پوچ نیست بلکه یک واقعیت مهم
بسم الله الرحمن الرحیم
آسمان مدینه رویش که دید
در قدومش ستاره باران شد
گاه وجد وسرور آمده است
موسم شادی فراوان شد
گوهر جان شد از صدف بیرون
روشنی بخش چشم یاران شد
درگلستان عشق با شادی
بلبل نغمه گر غزل خوان شد
گشت عالم پر از از نشاط و سرور
تارُخ ماه او نمایان شد
سخن آشنا بگوش آمد
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان واقعی است.خوشبختی را می توان دوباره یافت.
نمی دانم چه بگویم و ازکجا شروع کنم.در سال 1373 با همسر شهیدی ازدواج کردم که دارای دو فرزندبه نام میثم و محمد بود. میثم 9سال و محمد 7سال داشت. مثل گل آنها راپرورش دادم تا این که بعداز چند سال خودم نیزدارای فرزند شدم و چونکه روز شهادت حضرت علی علیه السلام بودنام آن را علی گذاشتم و شاید باور نکنید که من در آن زمان قاری قرآن و مؤذن بوده،در تابستان با کمک مربی به نام نبی محسنی که ازطرف سازمان تبلیغات اسلامی طرح اوقات فراغت و کودکان بی بضاعت را درس می داد، همکاری و سپس صوت قرآن و اذان نیزیاد بچه ها می دادیم.
سال 82 متأسفانه در روز22/2/82برادرم به نام مرحوم یوسف که در سال سوم دبیرستان درس می خواندبه علت شیرجه در حال شنا منجر به ضربه مغزی شدو بدرود حیات گفت.در تاریخ 18/10/82برادر بزرگم نیز به نام مرحوم ایوب به علت وفات یوسف دست به عمل خودکشی زده،من دیگر طاقت و تحمل از دست دادن دو برادر در یک سال را نداشته،با افراد ناباب و خلاف آشنا و رفیق شده،به طرف مواد مخدر از جمله حشیش و تریاک و... کشیده شدم.نظر به اصطلاح دوستانم این بود که استفاده ازاین مواد به اعصاب کمک کرده و دوری برادران را نیز فراموش،درنتیجه معتاد شدم.
ادامه مطلب...بسم الله الرحمن الرحیم
سال 79 به فرمایش مقام معظم رهبری سال امیر المؤ منین علی علیه السلام ،در تهران واقع در مشیریه زندگی می کردم که به فکرم آمد اگر می شود خدمتی برای حضرت علی علیه السلام هم بنمایم «چرا که تا الآن این را می نویسم ازفروردین سال 78 که مصادف باعید غدیر بود تا کنون 11/4/84 همه ساله عید غدیر را در منزل به یاد عید غدیر سال آخر عمر پیامبر می گیرم و دوستان و اقوام به منزل حقیر ، بزرگواری می کنند ومی آیند و چیزی هم به عنوان غذای تبرّکی به آنها می دهم تا محبت علی و آل علی علیهم السلام روز به روز در وجودشان بیشتر شود .إن شاءالله.»به خودم گفتم بیایم ویک چند صفحه ای را در مورد عید غدیر بنویسم ،نوشتم و چون چند روز مانده به عید غدیر باید یک بانی پیدا شود و گرنه باید خودم به عنوان تبرّک آن را تکثیر می کردم .موضوع را با مادر خانمم در میان گذاشتم و او با دوستانش .تا این که کسی پیدا شد و پنجاه هزار تومان به مادر خانمم داده و ایشان نیز به من داد و من توانستم تعداد پانصد نسخه چاپ و تکثیر کنم که البته من تا حدودی از تکثیر و تایپ آن راضی نبودم .به هر حال من آن را پخش نموده و از آقا امیر المؤ منین علی علیه السلام تقاضا نموده که اگر مورد قبولش واقع شده ،حقیر سراپا تقصیر را اولاً،وبه پدر ومادر،همسر و خانواده اش و اقوام ثانیاًو ثالثاً از بانی محترم این جزوه که خداوند اموات ایشان را آمرزیده ،همه ی ما را از گزند حوادث أرضی وسمایی نجات دهد وبا مولایمان علی علیه السلام در دنیا و آخرت محشور گرداند.والحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن أبی طالب علیهم السلام.
12/4/1384
بسم الله الرحمن الرحیم
سال 1378 در حوزه سعادتیه ساری نشسته بودم وفکر می کردم که باید چکار کنم ناگهان به فکرم چیزی خطور کرد و آنهم این بود که رساله ی مقام معظم رهبری در دسترس مردم نیست یعنی مثل حضرات امام،فاضل،مکارم،بهجت و...
گفتم بیایم وکاری انجام بدهم لذا استفتآءآت آقایم را گرفتم و به صورت جزوه در آوردم و به چند نفر من جمله استاد زین العابدین برهانی مشهوربه استاد مقدم نشان دادم وایشان استقبال زیادی از این جزوه کردند ومن آن را به چند عدد تکثیر نمودم - فکر می کنم حدود 100 نسخه .و بعد از آن به من اطلاع دادند که اگر شما این کار را ادامه بدهید جلوی شما را می گیرند و حتی کاربه دادگاه ویژه ی روحانیت و سرآخر به زندان کشیده شود که من ناچارشدم بقیه جزوات که ازشماره ی دوبایدشروع می شد قطع می کردم ولی من به آنها عرض کردم که این فقط یک جزوه می باشدوهدف من این است که مردم که مقلد آقا هستند و فعلاً نمی توانند بخرنند آن را تکثیر نمودم و گرنه هدف دیگری نداشته و ندارم .ولی حرف آنها چیز دیگری بود که من نهایتاً بقیه شماره ها راقطع کرده، از خداوندخواستارآن شدم که به من توفیق انجام بقیه کارهای علمی و تحقیقی و پژوهشی را به من بدهد.إن شاء الله
بسم الله الرحمن الرحیم
نمی دانم
چقدر با این واژه آشنایی دارید:سر دولت کلا ه گذاشتن...!!!ولی باور کنید سر دولت کلاه بزرگی می ره که بعضی وقتهاخودشان هم خبر ندارند تا چه برسد به دیگران.ماجرا از این قرار بود که من برای تبلیغ ماه مبارک رمضان به یکی از نقاط محروم و دور افتاده سفر کردم البته برای بار سوم به آن منطقه.
بعضی از شبها برای خانواده می خواستم تماس بگیرم که ناگهان یکی از بر و بچه های آن منطقه یک کارت تلفنی به من هم تعارف کرده من نیز قبول نموده، زنگ می زدم،در عین زنگ زدن متوجه شدم مبلغ موجودی روی کارت تمام نمی شود یعنی کمتر از 100 تومان که حدود چند دقیقه صحبت کردم. بعد از تمام شدن صحبت، رو به آن شخص کرده گفتم موضوع از چه قراره ؟و او نیز تمام موضوع خود و دوستان و اکثر همشهریان خود را برایم توضیح داد که ای وای چقدر کلاه سر دولت گذاشتند... حال به نظر شما دولت باید برای مبارزه با این افراد که بالای چهل نفر بودند که من می شناختمشان چه باید کرد..؟ حال نگو که اکثر مردم داخل شهر و شهرهای همجوار این کار را نیز انجام می دهند.
یکی از حرفهای جالب توجه آنها این بود که دولت حقّش است، مال ما را به دیگر دولتها داده ، اداره مخابرات نیز پول موبایل و.... زیاد از ما گرفته و ما فقط از این طریق می توانیم جبران کرده تا به حقّمان برسیم یعنی کارتی را به قیمت دولتی خریده آن را تا به قیمت دویست ریال آورده بعد برای ما می شود یک کارت دایمی .. این به آن در... یعنی کلاه سر دوست گذاشتن همانا و نان حرام به شکم زدن و بچه نا خلف درست شدن نیز همانا
و این یکی از چیزهایی بود که من توضیح دادم،و شما ای دولت مردان پس به فکر راه حلّ و گرفتاری مردم و خودتان بوده باشید و با رضایت خود و دولتهای بیگانه مردم را به انجام گناه وادار ننمائید.
بسم الله الرحمن الرحیم
حدود 8-7 ساله بودم که با پدر یکی از دوستانم آشنا شدم.
نام گرامیش کربلایی حاج ابوالقاسم ماشین چیان همان مداح دلسوخته ی أبی عبدالله علیه السلام،که حدود پنجاه سال است خادمی درگاه محمد وآل محمد علیهم السلام را در هر کوی وخانه ای و در گوش هر خانواده ی ساروی با صدا و سوز حسینی اش آشنا می باشند.
کربلایی ابوالقاسم فرزندمرحوم رمضانعلی در اردیبهشت سال 1311شمسی درخیابان مدرس کنونی که درآن زمان به نام شاه پیش کشان نام داشت،به دنیاآمد.خود،علت نام شاه پیش کشان را چنین می فرماید: مسجدی که الآن به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام است در سفری که محمد رضا شاه به شهر ساری داشته،زمینی را به مردم اهدا،در آن حسینیه ساخته،به مرور زمان بر اثر گسترش آن تبدیل به مسجد،و خیابان نیز به شاه پیش کشان معروف گردید.
در سن 32 سالگی با خانواده ای مذهبی به نام مرحوم علی اکبر بیگلری ازدواج نموده،ثمره ی آن شش پسر و یک دختر که دو فرزندشان طلبه می باشند.با شروع جنگ تحمیلی،دو فرزند بزرگشان به نامهای آقایان:مجتبی و مصطفی در منطقه عملیاتی جبهه ی حق علیه باطل شرکت داشته و خود نیز علت نرفتن به جبهه را چنین بیان می کند: چهارده ساله بودم، زمانی که همه ی بچه هابه بازیهای کودکانه سرگرم،ماشین و وسایل ایاب و ذهاب،بسیار کم بوده،من نیز به رسم شور نوجوانی ام سوار ارابه های باربری آن زمان شدم،بازی گوشی ام گل کرده از بالا به پایین افتاده،یکی از پاهایم در لابه لای چرخ گیر کرده،روانه ی بیمارستان و ناوارد بودن پرستار و اشتباه زدن آمپول درپاهایم همانا و فلج شدن همان پا نیز همانا.
حاج ابوالقاسم سفرهای متعددی به کشورهای اسلامی و اماکن مذهبی داشته که می توان به:خانه ی خدا،سوریه،کربلا،مشهد،قم و... اشاره نمود.
این جانب -نگارنده -در یکی از سفرها که به همراه ایشان در کربلا حضور داشته ،چنین عرض می کند:
به همراه کاروان ساری برای زیارت به کربلا عازم شدیم همه التماس دعامی گفتند.ازجمله دعای خواهرزاده شان کربلایی حاج حسین مستشرق بود که خدمت دایی عرض کرده،مواظب خود در صحن درب ورودی آقا أبی عبدالله بوده باشید.به کربلا رسیدیم.بعد از نماز و استراحت روانه ی حرم شدیم.
بعد از به جا آوردن دعا،نماز،زیارت و...روانه ی هتل شده که دعای خیر خواهانه ی خواهرزاده در حق دایی جان به فراموشی سپرده،به درجه ی جانبازی أبی عبدالله علیه السلام نایل گشتند.
بله عزیزانم! جانباز کربلایی بیشترین عمرشان را صرف مجالس اهل بیت علیهم السلام می گردد.در مواقع نماز،در اولین فرصت حضور خودشان را در مسجد ابوالفضل علیه السلام پابر جا نموده،از فریضه ی ثواب جماعت اول وقت محروم نگشته،چهار چیز را در زندگی خودسر لوحه خود قرار داده که عبارتند از:
1- لقمه ی حلال .
2- ترک گناه.
3- برپایی نماز جماعت.
4- مجالس اهل بیت علیهم السلام.
عقربه های زمان همچون زدن قلب ها به تکاپوی حقیقی طبیعت در حرکتند.
جانباز کربلایی با این که هفتادوپنج تابستان طبیعت را پشت سر گذرانده،با قلبی زنده و با توکل بر خدا و اهل بیت علیهم السلام زندگی ساده و بی آلایشی را دنبال کرده،چشم امید به شفاعت اهل بیت علیهم السلام را هیچ گاه از دست نداده است.
در خاتمه،هر چند که صحبت از خادمین حسینی گفته و نوشته شود به حق کم بوده و از ساحت مقدس این جانباز کربلایی پوزش طلبیده از خدای بزرگ توفیق همه ی خادمین و ذاکرین اهل بیت علیهم السلام را خواستارم.و با چند بیت از اشعار حسینی گونه اش برگی از خلاصه ی زندگی جانباز کربلایی حاج ابوالقاسم ماشین چیان رابه پایان می رسانم:
تو کیستی که نمودی به هر دل وطنی
نه در زانجمن و نی برون زانجمنی
تو هم حسین غریبی که تا سه روز و دوشب
به وقت مرگ نمودی زآب تر دهنی.
بسم الله الرحمن الرحیم
امروزه در کشور اسلامی ما علی الخصوص در دانشگاه ها بحث روی این موضوع است که، چرا و به چه دلیل نماز پنج گانه در سه مرحله خوانده شود ، آن هم به صورت جماعت. این شبهه ای که بعضی از دوستان ناآگاه و یا آگاه ما ، که در بین جوانان همچون سیل خروشان که از طرف دشمنان دین مطرح شده به خورد جوانان عزیز ما می دهند و چه بسا جوانان با عدم علم به این موضوع به طرف آنان ـ دشمنان و تفرقه افکنان ـ میل و رغبت نشان داده ، واز پیروان بی چون و چرای آنها می شوند . لذا این حقیر با اندک معلومات علمی و دینی خود با استفاده از کتاب و سنت ـ علی الخصوص از منابع اهل سنت ـ توسل جسته ؛ در پی پاسخ به آنان بر آمدم . لذا از خوانندگان عزیز (علی الخصوص دانشجویان ) تقاضا دارم با مطالعه و حوصله مطالب ذیل را خوانده ، واگر سوال یا شبهه ای برایشان به وجود آمده ، در زمانی مناسب در پی پاسخ بر آمدن آن شبهه خواهم آمد.
هر موجودی در پیشگاه خداوند و پروردگار جهان هستی ، تواضع و تسبیح خاصی دارد ، همان طوری که در قرآن در سوره اسرا آیه 44 آمده است: نیست موجودی مگر آن که به شکرانه و ستایش خدا تسبیحش گویند؛ و انسان این موجود ظریف و عجیبی که می تواند با اراده و انتخاب خود از تمامی موجودات پدید آمده برتر و یا پست تر قرار گیرد، انسانی که عقیده بر حقانیت اسلام آیین حیات بخش قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) دارد، بدون وظیفه و تکلیف نمی باشد ، (بلکه در محدوده و چهار چوب اسلام و قرآن دارای تکالیف مختلفی ـ فردی ، خانوادگی ، اجتماعی ، عبادی، سیاسی، اخلاقی ، و فرهنگی ، اقتصادی و ... می باشد که از جمله برنامه نماز است. و این نماز مهمترین رابطه ی خلق با خالق ، عالی ترین برنامه ی تربیت ، وسیله ی تهذیب نفوس و خود سازی ، ناهی از فحشا و منکر و در نهایت سبب قرب الی الله است. و نماز با جماعت سبب قوت و قدرت مسلمین و وحدت صفوف آنها و سر زندگی و بالندگی جامعه ی اسلامی است .
نماز به طور اصولی در هر شبانه روز پنج بار انجام می شود. سوال و شبهه ای در ذهن عزیزان مطرح شده که آیا جدا کردن نمازهای پنج گانه و وقت های جداگانه یک حکم الزامی است که در این صورت بدون انجام این پنج وقت باطل می شود؟! و یا می توان همین نماز پنج گانه را در سه وقت انجام داده بدین صورت : نماز صبح ـ نماز ظهر و عصر ـ نماز مغرب و عشا.
اما روایات اهل سنت :
1- عن ابن عباس قال :«صلیت مع رسول الله ثمانیاً جمعیاً و سبعاً جمیعاً»
ابن عباس : با رسول خدا (ص) هشت رکعت (ظهر و عصر) و هفت رکعت( مغرب و عشا) به صورت جمع خواندم (بخاری ، ج 2 ، ص 72، مسلم ج2 ص 152، احمد ج 1ص 221)