بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان می خواهم ماجرای واقعی خودم را که در روز یک شنبه برام اتفاق افتاده، براتون بیان کنم.
ماجرا از این قرار بود:
برای مریضی بچه ام باید به تهران می رفتم؛چراکه دکترهای قم مانند تهران مهارت ندارن و برای من در بعضی موارد ایمان کامل دارم ؛ولی در بعضی موارد انصافاً در رشته خودشون مهارت دارند. بگذریم.ساعت 45/11 از حرم به طرف 72 تن حرکت کردم. رانندههای زیادی می گفتند بیا سوار شو ولی من سعی کردم ماشینی سوار بشم که رانندهاش متدین باشه .
خلاصه! سوار ماشین پرایدی شدم که رانندهاش آدم نرمالی بود نگو این بنده خدا کمی هم حواس پرت و دلسوز مردم و شاید هم ...
وسط راه،راننده کمی با من حرف زد ومن هم با او صحبت می کردم که توچکار می کنی و از این حرف های تو راهی و من هم صحبت از خود و قم و شمالِ خودمون و او هم می گفت که من ...بازنشستهی ...و بچه خرم آبادلُرستانم. ازعوارضی تهران که گذشتیم نزدیک بوستان شهید کاظمی یه وقت دیدم راننده به سمت آزادی میره که اصل داستان از اینجا شنیدنیه:
به راننده گفتم کجا داری میری! زن و بچهام میدون بهارستان منتظرم هستن من که برات گفتم باید سریع برم اونجا و آن ها را بردارم و ببرم میدون ونک کناربیمارستان دی (لازم به یادآوری است ،من خانوادهام را دو روز قبل به تهران به منزل پدریاش برای مشکل کربلایی علیرضا فرستادم ) و الآن هم که عجله دارم وباید سریع برم به بهارستان و سپس به بیمارستان یکی دو ساعت طول
میکشه اگه برسم اونهم با مترو تازه اگه شلوغ هم نباشه!سر شما رو به درد نیارم که چی کشیدم از این راننده که بیچاره ام کرد،
دیدم با حرف اصلا متوجه نمیشه،میگه برو سه راه آذری واز اونجا سوار اتوبوس، ماشین شخصی و سپس مترو سوار شو اون وقت برو بهارستان.
با هزار صحبت بهش فهموندم که بابا کار تو اشتباهه نه کار من.میگفت من چکار کنم ، مسافرم مسیرش آزادی بودش .
گفتم شما که یک ...بازنشسته ای نمی دونی که مسافر آزادی هیچ وقت ترمینال جنوب سوار نمیشه و یا بالعکس.
میگه من نمیدونم بقیه راه رو تو ماشین بگیر برو.
هر طوری بود گفت تو رو میبرمت.
گفتم از بزرگراه بسیج بریم .رسیدیم به سه راه افسریه و از اونجا به ترمینال جنوب که پیاده شدم.
تو راه خیلی حرف میزد و میگفت تو باید گذشت میکردی. من هم به او گفتم گذشت زمانیه که تو برا منافعت فکر نکنی بدون اینکه به من اطلاع بدهی مسافر خودت رو برسونی و منو وسط راه پیاده کنی و بگی خودت بقیه راه رو با ماشین دیگه برو!
اون میگفت توی عمرم ندیده بودم که یک آدم بتونه یک لُر رو گرو بگیره و تو اولین نفری هستی که تونستی این کار رو انجام بدی.
آره خواننده محترم! من به او فهموندم که آدم به اصطلاح خودشون زرنگ! یه روزی دستش رو میشه و دست خودش رو میبُرّه.
اون فکر می کرد که با این کارش زرنگی کرده وشاید هم بنده خدا راست میگفت که اولین باریه که داره مسافر کشی میکنه؛ولی من، قصد آزار و اذیت اون رو نداشتم، من هم باید به دکتر و بقیه کارهای خودم می رسیدم.
عزیزانم! برا من یک تجربه شد اگه سوار ماشینی شدم اول مسیرم رو مشخص کنم و بعد سوار بشم تا به این بلا گرفتار نشم . شما چطور؟....
خدا نگهدارتون.
با سلام
می خواهم در مورد کتاب قبله ی هفتم « پرسش های شما و پاسخ های امام رضا علیه السلام» که در قسمت های قبل به آن اشاره کرده بودم، مطالبی را برای شما خواننده این وبلاگ توضیح دهم و بگویم در همدان که به پایتخت تمدن ایران زمین مشهور است در بخش دین شناسی در هفتمین جشنواره کتاب سال رضوی و دومین سال انتخاب کتاب رضوی در 3 آبان 1388مقام آورده،با شرح سفر 2روزه ی آن را در قسمت های بعدی در آینده خیلی خیلی نزدیک در چند قسمت عرض نمایم.
پس منتظر نوشته های جدیدم باشید.
فعلاً خدانگهدار.
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب من به اتفاق خانواده بعد نماز مغرب و عشاء برای مراسم جشن میلادازمسجد تکیه شاه خراسان نرسیده به سه راه بازار با دسته های گل گلایور روانه حرم مطهر شدیم و جای همه ی شما خالی . حرم جای سوزن انداختن نبود.
مردم در خیابان با خواندن اشعاری زیبا به بی بی عرض ادب می کردند که در بین این جشن قشنگ آشوبگران و منافقین جدید نیزدست به کار شدند و مردم را دعوت به آشوب و اغتشاش در تاریخ 13آبان نمودند که متن پیام آن ها چنین بود:
السلام علیک یا فاطمه معصومه اشفعی لنا فی الجنة
من به چشم های تو قول می دهم:
ریشه هایمان به آب،
شاخه هایمان به آفتاب میرسد،
ما دوباره سبز می شویم. وعده ما 13 آبان
این ها جملاتی بود که آغتشاش گران و یا منافقین جدید ندای آن را سر می دهند و امنیت مردم وناموس مردم را به تاراج خواهند داد و در دومین عبارت منافقینی شان از حضرت معصومه علیهاالسلام در خواست شفاعت دارند!!!!!!!!.
نکته دیگر آن است که این ها اگر به تنگنا برسند به خانواده خودشان رحم نمی کنند و وظیفه هر فرد مسلمان این است که مواظب خودمان باشیم که ما هم به دام این جور منافقینی نیافتیم؛ چرا که دنیا خیلی پستی و بلندی دارد ؛همان کسانی که دیروز ادعای دین و دینداری و نماز شب خوانی داشته و دارند!!!! و ادعای نزدیکی با امام راحل(ره) و دارای سیادت و به اصطلاح فرزند بودن با ائمه اطهار علیهم السلام را دارند همین ها ریشه به تیشه اهل بیت علیهم السلام می زنند.
پس شما ای برادر و خواهر مسلمان! فریب این آدم های شیطان صفت را نخوریم و کمی هم حواسمان به خود و خانواده و فرزندانمان و لقمه هایمان باشیم، چرا که لقمه ها بعد از چند سال خودشان را نشان می دهند ، تا جایی که حاضرند خانه ی خدا - مساجد را به آتش بکشند.
خدایا عاقبت همه ی ما را ختم بخیر و ما را از منافقین اسلام وتشیع مگردان.
خدایا هر کسی که در هر پُست و مقامی کمک به این منافقین و یا سکوت در مقابل آن ها می کنند را نابودش بگردان.
والسلام علی من اتّبع الهدی
درود و رحمت خدا بر کسی که از حق پیروی می کند.
ثواب زیارت و تسبیح حضرت معصومه علیهاالسلام
68- ثواب زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام چطور؟ درضمن تسبیح مخصوصی برای زیارت ایشان قرار دادید، میتوانید ذکرآن تسبیح را بفرمایید؟
هر گاه کسی آن معصومه را زیارت کند، بهشت از برای او است.[1] کسی که مرقد معصومه علیهاالسلام را در قم زیارت کند، مانند آن است که مرا زیارت کرده است.[2]
34مرتبه«اللهاکبر»،33مرتبه«سبحانالله»،33مرتبه «الحمدلله».[3]
[1] . عیون باب 67ص629. ناگفته نماند که امام رضاعلیه السلام و خانم فاطمه معصومه علیهاالسلام از یک پدر و مادر میباشند. آن بیبی در اول ذیالقعده سال 173 ه.ق در شهر مدینه و در دهم ربیعالثانی سال 201 ه.ق بنابر نقلی در سن 28 سالگی در شهر مقدس قم از دنیا رفتند و به خاک سپرده شدند و مادر بزرگوارشان «نجمه، تکتم، طاهره و ...» در مدینه منوره در مَشرَبِه اُمِّ اِبراهیم مدفون میباشند.
[2] . ریاحینالشریعه ج 5ص35.
[3] . بحار ج 102ص266.
بسم الله الرحمن الرحیم
درآمد:
با سلام و کسب اجازه از محضر آن امام همام و رئوف که وقت گرانبهای خود را در اختیار ما و خوانندگان محترم قرار دادهاند، قبل از آن که وارد بحث پرسش و پاسخ[1] شویم، میخواستیم خلاصه و مقدّمهای از زندگانی ایشان را[2] که در کتابهای تاریخی[3] آمده برای خوانندگان عزیز بیان نماییم.
نام مبارکش علی و کُنیهاش ابوالحسن است. در پنجشنبه یازدهم ذیالقعده سال 148 هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمد. پدرش امام موسی کاظم7 امام هفتم شیعیان- و مادرش نجمه خاتون، تکتم و طاهره نام دارد.
زمانی که در شکم مادر بود به ذکر خدا و راز و نیاز با پروردگار مشغول و هنگامی که به دنیا آمد دستهای مبارک خود را به روی زمین نهاده، سر مبارکش را همانند اجداد پاک و مطهرش به طرف آسمان بلند نمود و رو به قبله با صدای بلند شهادتین را گفته[4]، به امامت خود، پدر و دیگر اجداد بزرگوارش اقرار کرده است. پدر، مَقْدَمِ ولادتش را گرامی داشته، او را در آغوش کشیده در گوش راست اذان و در گوش چَپش اقامه گفت.[5] همچنین از سنّتهای پاکِ اجداد خود پیروی نموده[6]، دستور داده آب فرات آورده و مقداری را در دهان این طفل پاک و معصوم گذاشت.
از مشهورترین ألقابش میتوان به: رضی، صابر، ضامن آهو، رضا و... اشاره نمود؛ او را نیز قبلهی هفتم نامیدند؛ چراکه مردم در روی زمین به هفت موضع توجه داشته و آنها را قبلهگاه خود میدانند که مشهد مقدّس نیز از این توجّه و عنایت خداوند و مردم بیبهره و بینصیب نماند[7]. از خصوصیات ظاهری ایشان[8] آن چنان که در روایات و اخبار صحیح و متواتر آمده است: دارای قامتی معتدل، صورتی گندمگون، و پر از آرامش به گونه ای که اگر کسی مشغول صحبت میشد هرگز در میان صحبت او حرف نمیزند، روزها را روزه و شبها را به عبادت خدا مشغول، با خادمان بر سر یک سفره غذا میخورد، به فقرا کمک میکرد، مثل بقیّه مردم خنده میکند ولی هرگز با صدای بلند خنده نمینماید، به احکام خدا اهمیت داده و به دیگران نیز تعلیم میداد، کم غذا میخورد و ... .
سی و پنج سال با پدر بزرگوارش زندگی کرد، بیست سال امامت شیعیان را بر عهده داشته[9]؛ که ده سال با خلافت هارونالرشید، پنج سال با خلافت محمّدامین و پنج سال آخر نیز با خلافت قاتل خود مأمون- لعنة الله علیهم – همراه بود.[10]
امام بزرگوار در سن پنجاه و پنج سالگی به سال 203 هجری قمری در شهر توس توسط زهری که در خوشههای انگور– و بنابر نقلی دردانههای انار- قرار دادند به شهادت رسیده، در همانجا به خاک سپرده شدند که از آن زمان به بعد به خاطر آن حضرت «مشهدالرضا» یا به اختصار «مشهد» نامیده شد.
[1] «پاسخ یا رفتار محسوس»، (response
[2] . اشاره به: اومانیسم(Humanism)، «انسانشناسی در تمام ابعاد».
[3] . اشاره به: کرونولوژی(Chronology)، «تاریخشناسی».
[4] . اشاره به: پایتی تیسم (Pietytheism)، «ایزدشناسی».
[5] . اشاره به علم: مُنُوتیسم( Monotheism)،«علم توحید».
[6] . اشاره به نقد: تِردیسیونالیسم (Traditionalism)،«احترام به اصالت سنن و آداب» و نقد ریتوآلیسم( Ritualism) «آدابپرستی افراطی».
[7] . ناسخ التواریخ، ج1 ،ص 23 -24هفت موضع عبارتند از: مکه معظّمه، مدینه طیّبه، نجف اشرف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد مقدّس.
[8] . اشاره به علم: کاراکترولوژی (Caractrology)، «خصلتشناسی».
[9] . اشاره به حکومت تئوکراسی( Theocracy )،«حکومت مذهبی».
[10] . نفی حکومت: اریستوکراسی(Aristocracy)،«حکومتهای اشرافی» و اُلیگارشی (Oligarchy)،«حکومت استبدادی چند نفر از أغنیا».
بسم الله الرحمن الرحیم
در زمان امامت امام موسی کاظم علیه السلام در شهر مدینه کودکی به دنیا آمدکه نامش را عبدالعظیم گذاشتند.پدرعبدالعظیم، عبدالله،از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام بود.
عبدالعظیم در دوران کودکی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی جدّ بزرگوارش « علی » قرار گرفت.و با حمایت های او رشدکرده،انسانی بزرگوار،با تقوا و از دوستان امامان معصوم علیهم السلام گردید. او توانست در محضر امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام کتاب خدا و احکام إلهی را یاد بگیرد و به مردم هم یاد بدهد تا جایی که امام هادی علیه السلام به شخصی که خدمت ایشان آمده بود،فرمود:هر وقت درباره ی مسایل دینی خودت دچار مشکلی شدی، نزد عبدالعظیم که در شهر شما،ری است برو و از او سوال کن و سلام مرا به او برسان. روزی حضرت عبدالعظیم خدمت امام هادی علیه السلام - امام دهم شیعیان - آمد. امام علیه السلام تا چشمش به وی افتاد او را با نام دیگرش صدا کرد و فرمود: آفرین بر تو ای ابوالقاسم تو واقعاً ما را دوست داری. ادامه مطلب...بسم الله الرحمن الرحیم
می خواهیم در این نوشتار در مورد بهداشت جنسی کودکان کمی یادآوری نماییم:
1. از زمان کودکی باید مورد توجه قرار گیرد.
2. قبل از رفتن به مدرسه که عبارتند از: بهداشت اعضای تناسلی و جلوگیری از بیماری های آن و هم چنین پیشگیری از ایجاد عادات نا مناسب جنسی.
3. استفاده همگانی از وسایل کودک ممنوع است.
4. هر روز باید آلت تناسلی شستشو گردد.
5. هنگام ظهور خارش و تودم در قسمت خارجی آلت تناسلی باید بلافاصله به پزشک مراجعه شود.
6. دست کاری آلت تناسلی کودک می تواند به احساس جنسی وی منجر گشته و به طوری که رهایی از آن به زحمت صورت گیرد و یا اصلا ً امکان پذیر نباشد.
7. در مشاجرات خانوادگی پدر و مادر، کودک به خلوت پناه برده و در آن جا به بازی با خود بپردازد.
8. عوامل خود لذتی، ناز و نوازش و لخت شدن والدین و دیگر اعضای خانواده در حضور کودک.
9. لبخندها و کنایه های معنی دار پدر و مادر، خانواده و بستگان.
10. ظهور بلوغ زودرس.
11. محبت پدر به فرزند از طریق دست کشیدن و یا بوسه بر سر فرزند باشد نه گونه ها و لب ها.
12. از کلمات خلاف اخلاق پرهیز شود.
13. لطیفه های نا مناسب در محیط منزل و خانواده اصلا ً گفته نشود.
14. در تهیه پوشاک لباس باید مراعات گردد.
15. لباس ها نباید نرم، زِبر و یا تنگ باشد.
16. لباس ها طوری نباشد که عرق بدن را جذب کند و باعث خارش در برخی از نقاط بدن گردد.
17. محل کودکان از والدین جدا باشد.
18. در صورت عدم جدایی والدین با فرزند، از پرده ، و... استفاده گردد.
19. والدین به مطالب و علایق کودکان خود نظارت داشته باشند.
20. فیلم ها و عکس ها و مدُهای جدید روز در کودکان تأثیر جنسی دارد.
21. اگر کودکان به بلوغ رسیده اند و در خود، تغیراتی دیده اند، والدین با آن ها ارتباط نزدیک و پُر از مهر و محبت داشته باشند.
22. پدر و مادر، شرم و حیا را کنار گذاشته با کودک خود رفیق باشند.
23. والدین اگر نمی توانند، به دیگران بگویند که مسایل بلوغ را به فرزندانشان یاد بدهند.
24. اگر والدین در منزل این نکات را مراعات کنند دیگرهیچ ترسی نخواهند داشت .
به امید روزی که هیچ خانواده ای در جامعه مان نیاز به روان پزشک و... نداشته باشند.
والسلام
رمضان و تهیدستان
185- در مورد کمک به تهیدستان در این ماه چه میفرمایید؟
کسی که وقت افطار، گردهی نانی را به مسکینی صدقه دهد، خداوند گناهانش را میآمرزد و ثواب آزاد ساختن بردهای از فرزندان اسماعیل را برایش مینویسد.[4]
رمضان و تقوا
186- در مورد تقوا در این ماه چطور؟
کسی که وَرَع و تقوا نداشته باشد دین ندارد.[5] از خدا پرهیزگاری کن که ما به هر مرتبهای که رسیدهایم از پرهیزگاری بوده است. کسی که از خدا پرهیز نکرده و دین خدا را مراعات نکند، او از ما نیست و نیز از او نمیباشیم.[6]
رمضان و یومالشّک
187- در مورد روزه روزی که معلوم نیست سیام شعبان است یا اول ماه مبارک رمضان چه میفرمایید؟
همانا پدرم موسی بن جعفرعلیهما السلام روزه میگرفت و شما هم روزه بدارید.[7]
رمضان و ولایتعهدی امام
188- در ماه مبارک رمضان، ولایتعهدی شما صورت گرفت آن هم با زور و اجبار مأمون، شما با چه شرایطی این ولایتعهدی را پذیرفتهاید؟
نه امری کنم و نه نهیی، و نه فتوایی میدهم و نه حکمی[8]، و نه کسی را به کار گمارم و نه کسی را از کار برکنار مینمایم و نه هیچ چیزی را که پابرجاست دگرگونش میسازم.[9]
قبول ولایتعهدی و یا قتل امام علیه السلام ؟!
189- یا بن رسول الله! مردم میگویند شما ولایتعهدی مأمون را قبول کردهاید با این که اظهار زهد و بیمیلی به دنیا مینمایید؟
خدا دانا است به اینکه من این عمل را ناخوش داشتم، ولی چون من مخیّر بودم میان قبول این عمل و قتل، قبول این عمل را بر قتل برگزیدم.[10]