دوشنبه 90 فروردین 22 , ساعت 11:55 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
کوفه بودیم و با کاروانمون برای دیدن خانه حضرت علی (ع) به اونجا رفتیم . اصغرعمو که تو مسیر برای خودش دشداشه عربی خریده بود ، اونو
گذاشت داخل اتوبوس . همه رفتیم زیارت. موقع برگشت اصغرعمو زودتر از همه رفته بود داخل اتوبوس ! من و عمو طاهرخوش و عمو عباس و
کربلایی علیرضا که به خاطر پیرزنی که از اتوبوس جا مانده بود ، آروم آروم و با تأخیر راه می اومدیم ؛ دیدیم که راننده اتوبوس برای اینکه مثلا ما رو جریمه کنه حرکت کرد که ما دنبالش بدو کنیم !! ما هم نامردی نکردیم ؛ خیلی راحت یه تاکسی مجانی گرفتیم و با تاکسی رفتیم دقیقا
روبروی اتوبوس سد راه کردیم . اون هم مجبور شد بایسته . دهان ها باز مونده بود . باورشون نمیشد که ما اینجور حالشونو بگیریم !
نویسنده طاهر خوش ساروی | نظرات دیگران [ نظر ]