بسم الله الرحمن الرحیم
آیات:
1- «وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَیْنَ ذَلِکَ کَثِیرًا»(فرقان/38)
2- «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابِ الرَّسِّ وَثَمُودُ»(ق/12)
مردی خدمت حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین(ع) مرا خبر ده از قصه اصحاب رس که در کدام شهر بودهاند و منزلهای ایشان در کجا بود و پادشاه ایشان که بوده، آیا خداوند پیغمبری بر ایشان مبعوث نموده یا نه؟ و به چه هلاک شدند؛ زیرا من در کتاب خدا ذکر ایشان را میبینم و خبر ایشان را نمیبینم.
حضرت علی(ع) از اصحاب رس خبر میدهد:
حضرت علی(ع) فرمود: از جریانی سؤال کردی که کسی پیش از تو از من نپرسیده است و بعد از من کسی خبر ایشان را به تو نخواهد گفت مگر آنکه از من نقل کند و در کتاب خدا هیچآیة نباشد مگر آن که تفسیر آنرا میدانم در کجا نازل شده، از کوه و دشت در چه وقت فرود آمده، از شب و روز. پس اشاره به سینه ی مبارک خود نمود و فرمود که در این جا علم بیپایانیست ولکن خواستارانش اندکند و در این زودی پشیمان شوند هنگامی که مرا نیابند. ای تمیمی، قصه ی ایشان آن است که: ایشان گروهی بودند که درخت صنوبر را میپرستیدند که آن را شاه درخت مینامیدند و آن را یافثبن نوح در کنار چشمه غرس کرده بود که آن چشمه را روشناب میگفتند و آن چشمه را بعد از طوفان برای نوح بیرون آورده بودند و ایشان را برای آن اصحاب رس مینامیدند که پیغمبر خود را در زمین دفن کردند و ایشان بعد از حضرت سلیمان(ع) بودند و دوازده شهر بر کنار نهری که آن را رس«در پای کوه البرز» میگفتند و در بلاد مشرق واقع بود داشتند(ظاهرا این زمان ارس نام دارد) و ایشان را به اعتبار آن اصحاب رس میگفتند که در آن زمان نهری از آن پر آبتر و شریفتر نبود و شهری بزرگتر و معمورتر از شهرهای ایشان نبود.
اسامی دوازده شهر اصحاب رس:
و نام شهرهای ایشان، مهر ،آبان ، آذر ، دی ، بهمن ، اسفند ، فروردین ، اردیبهشت ،خرداد ، تیر ، مرداد و شهریور بود و بزرگترین شهر ایشان اسفندار(اسفند) بود که پایتخت پادشاه ایشان بود و نام پادشاه ایشان ترکور پسر عابور پسر پارش پسر سازن پسر نمرودبن کنعان بود و آن چشمه و صنوبر در این شهر واقع شده و در هر شهری تخمی از آن صنوبر کاشته و رشتهای از این چشمه که در پای صنوبر بود برده بودند تا این که آنها نیز درختان بزرگ شده و آب آن چشمه را از خود و چهارپایان خود بازداشته و از آن نمیآشامیدند و میگفتند این سبب زندگانی خدایان ما است و سزاوار نیست کسی از زندگی خدای خود بکاهد و از نهر رس بهره میبردند.
افعال اصحاب رس چه بوده؟
همان طور که در بالا ذکر نمودهایم اصحاب رس در هر ماهی از ماههای سال در یک شهر روزی را عید گرفته و اهل آن شهر حاضر میشدند نزد صنوبری که در آن شهر بود و بر روی آن صنوبر پرده حریر میکشیدند که انواع صورتها در آن نقش بود، پس قربانیهای خود را از گوسفند و گاوها آورده و برای آن درخت قربانی میکردند و هیزم آورده و آتش در قربانیها میزدند چون دود و بخار آن در هوا متصاعد میشد و بین ایشان و آسمان حایل میگردید برای درخت سجده کرده و میگریستند و تضرع به سوی آن درخت مینمودند که از ایشان خشنود شود،پس شیطان میآمد و شاخههای آن را به حرکت میآورد و از ساق درخت مانند صدای طفل فریاد میکرد که ای بندگانم! از شما راضی شدم پس خاطرهای شما شاد و دیده های شما روشن باد. پس در آن وقت سر از سجده برداشته و شراب میخوردند و دف و سنج و انواع سازها میزدند و در آن روز و شب پیوسته به عیش و طرب مشغول بودند و زنان ایشان مساحقه میکردند و روز دیگربه مکانهای خود بر میگشتندو به این سبب عجم [1] ماه های خود را به این نامها مسمّی کردند و چون هر ماهی عید شهری بود میگفتند این عید ماه فلان شهر است پس این ماههای عجم به نام آن شهرها مشهور است.