سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]
 
یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 آذر 10 , ساعت 3:38 عصر

                              به نام خدای صبور

            عجب صبری خدا و اهل بیت علیهم السلام  دارند

برای امر تبلیغ محرم به بلوچستان در یکی از شهرستانهای نزدیک چابهار رفته بودم.

ایام عزاداری در شهر ارواح و مرده آنجا که هیچ بویی از انسانیت نمی داد مرا آزار می داد ،اما من چون به شهرهای اهل سنت و مرزها می

رفتم یک چیز عادی بود.

شب ها و روزها من و دوستانم  در حسرت یک عزاداری بودیم ؛اما چه خون دل هایی که نمی خوردیم.

 

شهر مرده و بی روح که برا دل خوشی دل پیامبر و خاندانش یک پرچم سیاه بزنند که نزدن هیچ ؛ بلکه مجلس جشن عروسی برپا می کردن

و یا شب 9 محرم که زمین و زمان عزادارن ، مولوی { روحانی و ملا حوزوی }بی دین آنها مجلس عروسی به همراه ارگ و ساز گرفته و زده

و دل شیعیان که حدود 40- 50 نفر بودند به درد آورده و  شیعیان از غصه دق می کردن{اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنو امیة....}.

خدایا اونا چه کارهایی که با نام پیامبر و دین اسلام که نمی کنند.کارهای دیگری هم انجام دادن که آدم بدش میاد که بگه ولی فقط می

تونیم بگوییم:

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذالک........



لیست کل یادداشت های این وبلاگ