بسم الله الرحمن الرحیم
سال 79 به فرمایش مقام معظم رهبری سال امیر المؤ منین علی علیه السلام ،در تهران واقع در مشیریه زندگی می کردم که به فکرم آمد اگر می شود خدمتی برای حضرت علی علیه السلام هم بنمایم «چرا که تا الآن این را می نویسم ازفروردین سال 78 که مصادف باعید غدیر بود تا کنون 11/4/84 همه ساله عید غدیر را در منزل به یاد عید غدیر سال آخر عمر پیامبر می گیرم و دوستان و اقوام به منزل حقیر ، بزرگواری می کنند ومی آیند و چیزی هم به عنوان غذای تبرّکی به آنها می دهم تا محبت علی و آل علی علیهم السلام روز به روز در وجودشان بیشتر شود .إن شاءالله.»به خودم گفتم بیایم ویک چند صفحه ای را در مورد عید غدیر بنویسم ،نوشتم و چون چند روز مانده به عید غدیر باید یک بانی پیدا شود و گرنه باید خودم به عنوان تبرّک آن را تکثیر می کردم .موضوع را با مادر خانمم در میان گذاشتم و او با دوستانش .تا این که کسی پیدا شد و پنجاه هزار تومان به مادر خانمم داده و ایشان نیز به من داد و من توانستم تعداد پانصد نسخه چاپ و تکثیر کنم که البته من تا حدودی از تکثیر و تایپ آن راضی نبودم .به هر حال من آن را پخش نموده و از آقا امیر المؤ منین علی علیه السلام تقاضا نموده که اگر مورد قبولش واقع شده ،حقیر سراپا تقصیر را اولاً،وبه پدر ومادر،همسر و خانواده اش و اقوام ثانیاًو ثالثاً از بانی محترم این جزوه که خداوند اموات ایشان را آمرزیده ،همه ی ما را از گزند حوادث أرضی وسمایی نجات دهد وبا مولایمان علی علیه السلام در دنیا و آخرت محشور گرداند.والحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن أبی طالب علیهم السلام.
12/4/1384
بسم الله الرحمن الرحیم
سال 1378 در حوزه سعادتیه ساری نشسته بودم وفکر می کردم که باید چکار کنم ناگهان به فکرم چیزی خطور کرد و آنهم این بود که رساله ی مقام معظم رهبری در دسترس مردم نیست یعنی مثل حضرات امام،فاضل،مکارم،بهجت و...
گفتم بیایم وکاری انجام بدهم لذا استفتآءآت آقایم را گرفتم و به صورت جزوه در آوردم و به چند نفر من جمله استاد زین العابدین برهانی مشهوربه استاد مقدم نشان دادم وایشان استقبال زیادی از این جزوه کردند ومن آن را به چند عدد تکثیر نمودم - فکر می کنم حدود 100 نسخه .و بعد از آن به من اطلاع دادند که اگر شما این کار را ادامه بدهید جلوی شما را می گیرند و حتی کاربه دادگاه ویژه ی روحانیت و سرآخر به زندان کشیده شود که من ناچارشدم بقیه جزوات که ازشماره ی دوبایدشروع می شد قطع می کردم ولی من به آنها عرض کردم که این فقط یک جزوه می باشدوهدف من این است که مردم که مقلد آقا هستند و فعلاً نمی توانند بخرنند آن را تکثیر نمودم و گرنه هدف دیگری نداشته و ندارم .ولی حرف آنها چیز دیگری بود که من نهایتاً بقیه شماره ها راقطع کرده، از خداوندخواستارآن شدم که به من توفیق انجام بقیه کارهای علمی و تحقیقی و پژوهشی را به من بدهد.إن شاء الله
بسم الله الرحمن الرحیم
نمی دانم
چقدر با این واژه آشنایی دارید:سر دولت کلا ه گذاشتن...!!!ولی باور کنید سر دولت کلاه بزرگی می ره که بعضی وقتهاخودشان هم خبر ندارند تا چه برسد به دیگران.ماجرا از این قرار بود که من برای تبلیغ ماه مبارک رمضان به یکی از نقاط محروم و دور افتاده سفر کردم البته برای بار سوم به آن منطقه.
بعضی از شبها برای خانواده می خواستم تماس بگیرم که ناگهان یکی از بر و بچه های آن منطقه یک کارت تلفنی به من هم تعارف کرده من نیز قبول نموده، زنگ می زدم،در عین زنگ زدن متوجه شدم مبلغ موجودی روی کارت تمام نمی شود یعنی کمتر از 100 تومان که حدود چند دقیقه صحبت کردم. بعد از تمام شدن صحبت، رو به آن شخص کرده گفتم موضوع از چه قراره ؟و او نیز تمام موضوع خود و دوستان و اکثر همشهریان خود را برایم توضیح داد که ای وای چقدر کلاه سر دولت گذاشتند... حال به نظر شما دولت باید برای مبارزه با این افراد که بالای چهل نفر بودند که من می شناختمشان چه باید کرد..؟ حال نگو که اکثر مردم داخل شهر و شهرهای همجوار این کار را نیز انجام می دهند.
یکی از حرفهای جالب توجه آنها این بود که دولت حقّش است، مال ما را به دیگر دولتها داده ، اداره مخابرات نیز پول موبایل و.... زیاد از ما گرفته و ما فقط از این طریق می توانیم جبران کرده تا به حقّمان برسیم یعنی کارتی را به قیمت دولتی خریده آن را تا به قیمت دویست ریال آورده بعد برای ما می شود یک کارت دایمی .. این به آن در... یعنی کلاه سر دوست گذاشتن همانا و نان حرام به شکم زدن و بچه نا خلف درست شدن نیز همانا
و این یکی از چیزهایی بود که من توضیح دادم،و شما ای دولت مردان پس به فکر راه حلّ و گرفتاری مردم و خودتان بوده باشید و با رضایت خود و دولتهای بیگانه مردم را به انجام گناه وادار ننمائید.
بسم الله الرحمن الرحیم
حدود 8-7 ساله بودم که با پدر یکی از دوستانم آشنا شدم.
نام گرامیش کربلایی حاج ابوالقاسم ماشین چیان همان مداح دلسوخته ی أبی عبدالله علیه السلام،که حدود پنجاه سال است خادمی درگاه محمد وآل محمد علیهم السلام را در هر کوی وخانه ای و در گوش هر خانواده ی ساروی با صدا و سوز حسینی اش آشنا می باشند.
کربلایی ابوالقاسم فرزندمرحوم رمضانعلی در اردیبهشت سال 1311شمسی درخیابان مدرس کنونی که درآن زمان به نام شاه پیش کشان نام داشت،به دنیاآمد.خود،علت نام شاه پیش کشان را چنین می فرماید: مسجدی که الآن به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام است در سفری که محمد رضا شاه به شهر ساری داشته،زمینی را به مردم اهدا،در آن حسینیه ساخته،به مرور زمان بر اثر گسترش آن تبدیل به مسجد،و خیابان نیز به شاه پیش کشان معروف گردید.
در سن 32 سالگی با خانواده ای مذهبی به نام مرحوم علی اکبر بیگلری ازدواج نموده،ثمره ی آن شش پسر و یک دختر که دو فرزندشان طلبه می باشند.با شروع جنگ تحمیلی،دو فرزند بزرگشان به نامهای آقایان:مجتبی و مصطفی در منطقه عملیاتی جبهه ی حق علیه باطل شرکت داشته و خود نیز علت نرفتن به جبهه را چنین بیان می کند: چهارده ساله بودم، زمانی که همه ی بچه هابه بازیهای کودکانه سرگرم،ماشین و وسایل ایاب و ذهاب،بسیار کم بوده،من نیز به رسم شور نوجوانی ام سوار ارابه های باربری آن زمان شدم،بازی گوشی ام گل کرده از بالا به پایین افتاده،یکی از پاهایم در لابه لای چرخ گیر کرده،روانه ی بیمارستان و ناوارد بودن پرستار و اشتباه زدن آمپول درپاهایم همانا و فلج شدن همان پا نیز همانا.
حاج ابوالقاسم سفرهای متعددی به کشورهای اسلامی و اماکن مذهبی داشته که می توان به:خانه ی خدا،سوریه،کربلا،مشهد،قم و... اشاره نمود.
این جانب -نگارنده -در یکی از سفرها که به همراه ایشان در کربلا حضور داشته ،چنین عرض می کند:
به همراه کاروان ساری برای زیارت به کربلا عازم شدیم همه التماس دعامی گفتند.ازجمله دعای خواهرزاده شان کربلایی حاج حسین مستشرق بود که خدمت دایی عرض کرده،مواظب خود در صحن درب ورودی آقا أبی عبدالله بوده باشید.به کربلا رسیدیم.بعد از نماز و استراحت روانه ی حرم شدیم.
بعد از به جا آوردن دعا،نماز،زیارت و...روانه ی هتل شده که دعای خیر خواهانه ی خواهرزاده در حق دایی جان به فراموشی سپرده،به درجه ی جانبازی أبی عبدالله علیه السلام نایل گشتند.
بله عزیزانم! جانباز کربلایی بیشترین عمرشان را صرف مجالس اهل بیت علیهم السلام می گردد.در مواقع نماز،در اولین فرصت حضور خودشان را در مسجد ابوالفضل علیه السلام پابر جا نموده،از فریضه ی ثواب جماعت اول وقت محروم نگشته،چهار چیز را در زندگی خودسر لوحه خود قرار داده که عبارتند از:
1- لقمه ی حلال .
2- ترک گناه.
3- برپایی نماز جماعت.
4- مجالس اهل بیت علیهم السلام.
عقربه های زمان همچون زدن قلب ها به تکاپوی حقیقی طبیعت در حرکتند.
جانباز کربلایی با این که هفتادوپنج تابستان طبیعت را پشت سر گذرانده،با قلبی زنده و با توکل بر خدا و اهل بیت علیهم السلام زندگی ساده و بی آلایشی را دنبال کرده،چشم امید به شفاعت اهل بیت علیهم السلام را هیچ گاه از دست نداده است.
در خاتمه،هر چند که صحبت از خادمین حسینی گفته و نوشته شود به حق کم بوده و از ساحت مقدس این جانباز کربلایی پوزش طلبیده از خدای بزرگ توفیق همه ی خادمین و ذاکرین اهل بیت علیهم السلام را خواستارم.و با چند بیت از اشعار حسینی گونه اش برگی از خلاصه ی زندگی جانباز کربلایی حاج ابوالقاسم ماشین چیان رابه پایان می رسانم:
تو کیستی که نمودی به هر دل وطنی
نه در زانجمن و نی برون زانجمنی
تو هم حسین غریبی که تا سه روز و دوشب
به وقت مرگ نمودی زآب تر دهنی.
بسم الله الرحمن الرحیم
امروزه در کشور اسلامی ما علی الخصوص در دانشگاه ها بحث روی این موضوع است که، چرا و به چه دلیل نماز پنج گانه در سه مرحله خوانده شود ، آن هم به صورت جماعت. این شبهه ای که بعضی از دوستان ناآگاه و یا آگاه ما ، که در بین جوانان همچون سیل خروشان که از طرف دشمنان دین مطرح شده به خورد جوانان عزیز ما می دهند و چه بسا جوانان با عدم علم به این موضوع به طرف آنان ـ دشمنان و تفرقه افکنان ـ میل و رغبت نشان داده ، واز پیروان بی چون و چرای آنها می شوند . لذا این حقیر با اندک معلومات علمی و دینی خود با استفاده از کتاب و سنت ـ علی الخصوص از منابع اهل سنت ـ توسل جسته ؛ در پی پاسخ به آنان بر آمدم . لذا از خوانندگان عزیز (علی الخصوص دانشجویان ) تقاضا دارم با مطالعه و حوصله مطالب ذیل را خوانده ، واگر سوال یا شبهه ای برایشان به وجود آمده ، در زمانی مناسب در پی پاسخ بر آمدن آن شبهه خواهم آمد.
هر موجودی در پیشگاه خداوند و پروردگار جهان هستی ، تواضع و تسبیح خاصی دارد ، همان طوری که در قرآن در سوره اسرا آیه 44 آمده است: نیست موجودی مگر آن که به شکرانه و ستایش خدا تسبیحش گویند؛ و انسان این موجود ظریف و عجیبی که می تواند با اراده و انتخاب خود از تمامی موجودات پدید آمده برتر و یا پست تر قرار گیرد، انسانی که عقیده بر حقانیت اسلام آیین حیات بخش قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) دارد، بدون وظیفه و تکلیف نمی باشد ، (بلکه در محدوده و چهار چوب اسلام و قرآن دارای تکالیف مختلفی ـ فردی ، خانوادگی ، اجتماعی ، عبادی، سیاسی، اخلاقی ، و فرهنگی ، اقتصادی و ... می باشد که از جمله برنامه نماز است. و این نماز مهمترین رابطه ی خلق با خالق ، عالی ترین برنامه ی تربیت ، وسیله ی تهذیب نفوس و خود سازی ، ناهی از فحشا و منکر و در نهایت سبب قرب الی الله است. و نماز با جماعت سبب قوت و قدرت مسلمین و وحدت صفوف آنها و سر زندگی و بالندگی جامعه ی اسلامی است .
نماز به طور اصولی در هر شبانه روز پنج بار انجام می شود. سوال و شبهه ای در ذهن عزیزان مطرح شده که آیا جدا کردن نمازهای پنج گانه و وقت های جداگانه یک حکم الزامی است که در این صورت بدون انجام این پنج وقت باطل می شود؟! و یا می توان همین نماز پنج گانه را در سه وقت انجام داده بدین صورت : نماز صبح ـ نماز ظهر و عصر ـ نماز مغرب و عشا.
اما روایات اهل سنت :
1- عن ابن عباس قال :«صلیت مع رسول الله ثمانیاً جمعیاً و سبعاً جمیعاً»
ابن عباس : با رسول خدا (ص) هشت رکعت (ظهر و عصر) و هفت رکعت( مغرب و عشا) به صورت جمع خواندم (بخاری ، ج 2 ، ص 72، مسلم ج2 ص 152، احمد ج 1ص 221)
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال:
در میان اکثر عوام مرسوم است ،هنگامی که می خواهند کاری انجام دهند،وقتی که کسی عطسه کند،می گویند،صبر آمد،مدتی صبر کنند،بعد به دنبال آن کار می روند ودر میان بعضی مرسوم است وقتی که دو بار عطسه ی پی درپی آمد می گویند خوب است،وباید در این کار عجله کرد .آیا از نظر شرع این عطسه چنین خاصیتی دارد؟! و اصولاً عطسه کردن چه رابطه ای با صبر و عجله نکردن دارد؟!
پاسخ:
چنان که علما ی بزرگ و آنان که تمام احادیث چهارده معصوم –علیهم السلام –را زیرو رو کرده اند می گویند: هیچ اثر و دستوری در شرع دیده نشده که موقع عطسه کردن انسان صبر کند و به دنبال کارش نرود.
توضیح آن که:
بدن انسان مثلاً بسان (لکوموتیو) قطار است که صداهای مختلف و گازهای گوناگون دارد،کارخانه بدن گاهی عوامل و عوارضی به شُش و ریه وارد می سازد که تولیدعطسه می شود ،عطسه کردن مانند،سرفه کردن و دهن درّه نمودن و سکسه و… از عوارض کارخانه ی خودکار بدن است،از نظر عقلی و طبیعی هیچ گونه رابطه ای با صبر کردن در کار مورد نظر ندارد.
آری اگر پس از عطسه کردن،انسان فال بد بزند،چون با فال بد زدن ذهن تیره میخواهداقدام به کاری کند ،ممکن است اثر بد داشته باشد.از این رو در آئین مقدس اسلام ((تفأل ))که فال نیک زدن است،مستحب است،ولی ((تطیّر)) که فال بد زدن است مکروه می باشد.رمز محبوبیت تفأل از این رو است که انسان در حال فال نیک زدن امیدوار به فضل الهی است و به رحمت خدا دلبسته است ولی در تطیر امیدی به رحمت خدا ندارد بلکه در او سو ء ظنّی به وجود آمده که در انتظار بلا است.معلوم است کسی که از رحمت خدا مأیوس نباشد یعنی حُسن ظن به خدا دارد،خداوند طبق فرموده اش((أنا عندظنّ عبدی المومن ))متوجه گمان بنده ی مومنش هست ،از اینجاست که اثر تفأل و تطیر آشکار می گردد،از این رو در روایات پیشوایان مذهبی سفارش شده که فال بد نزنید و اگر فال بد زدید با توکل به خدا و با صدقه دادن و بی اعتنایی به آن از آن بگذرید.
امام صادق علیه السلام فرمودند:فال بد زدن بستگی به فال زن دارد،اگر آن را سهل گرفته ،اثر آن سهل است،و اگر آن را مشکل و سخت گرفته،اثر آن سخت است و هر گاه برای آن هیچ اثری در ذهن خود قرار نداده بر او چیزی نیست )).(وسایل الشیعه،ج 8 ،ص 262)
روی این اساس ،هر گاه پس از عطسه کردن ،فال بدی زده نشود و یا اگر فال بدی زده شد ولی به آن اعتنایی نشود و برای آن هیچ گونه ترتیب اثر ندهند،هیچ گونه اثری ندارد ،و بسان سرفه ای است که از دهان صادر شده است.
این که شنیده ایم می گویند طبق روایاتی ((عطسه از رحمان است و دهن درّه از شیطان )).منظور این نیست که عطسه انسان را از بلای آینده خبر می دهد و انسان صبر می کند از این رو از لطف خدا است))،بلکه عطسه علامت صحت و عافیت بدن و نشانه ی فعالیت جسم و روح است،ازاین رو از لطف خداست ولی دهن درّه،نشانه ی خواب ،چرت ،کسالت و عدم فعال بودن بدن است پس از شیطان است.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که عطسه برای تمام بدن نافع است،و هر گاه از سه بار بیشتر ((پی در پی ))شود نشانه بیماری است.
((منبع : پاسخ به پرسشهای مذهبی شما،مرحوم محمدی اشتهاردی ص 111)).
بسم الله الرحمن الرحیم
فضیلت ایرانیان از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله
1-خداوند در میان بند گانش ،دارای دو خیر و نیکی است: الف: نیکی او در میان عرب،در قریش است. ب: نیکی او در میان عجم ،در جمعیت ایرانی است.(رابطه ایران با اسلام و تشیع ،محمدی اشتهاردی (ره) ص 42). منظور از این سخن این نیست که موضوع نژاد ،موجب برتری است بلکه منظور خبر دادن از نبوغ و استعداد و زمنه هایی است که در قریش در نژاد عرب و در ایرانیان در نژاد عجم وجود دارد.
2 - پشگا مان چهار نفرند: 1-من پیشتاز عرب به اسلام هستم. 2-صهیب پیشگام رومیان است.
3- سلمان پیشگام ایرانیان است. 4- بلال پیشگام مردم حبشه است.(منبع همان) 3-دانش ایرانیان : اگر دین در ستاره ی ثریا باشد سلمان و قومش (ایرانیان)به آن دست می یابند.
بسم الله الرحمن الرحیم
1-خدای تعالی ناسزا و ناسزاگویی را دشمن دارد.
2- هر دردی دوایی دارد و دوای گناهان ،آمرزش خواهی است.
3- خانه ای که در آن بچه نباشد،برکت ندارد.
4- مصیبت ها،مرض ها و اندوه ها، کیفرهای دنیوی هستند.
5- یاد خدا ،شفای دلهاست.
6- هر قرضی که سود آور باشد، رباست.
7- هر که خانه ای بفروشد و با آن خانه ی دیگری نخرد ،آن پول برایش برکت نخواهد داشت.
8- با اهل زمین مهربانی کن ،تا اهل آسمان برتو رحم کنند.
9- مسکن ،همسایه ی خوب و سوا ری خوش رکاب از سعادت مرد است.
10- واسطه گری میان دو نفر در کار ازدواج،از بهترین واسطه گری هاست.
11- روز قیامت ،قرآن شفیع خوبی برای قرآن خوان است.
12- اگر دانش از ثریا آویزان باشد،هر آینه،قومی از فرزندان فارس (ایرانیان )بدان می رسند.
13- از چشم بد به خدا پناه برید،زیرا بد چشمی حقیقت دارد.
14- تو را از سه خصلت نهی می کنم : حسد ،حرص و تکبر.
15- با زکات ،اموالتان را حفظ کنید، با صدقه ،بیمارانتان را درمان نمایید،و دعا را در مقابل گرفتاری سپر سازید.
16- عیادت کننده ی مریض ،(گویا)در راه بهشت قدم می زند تا وقتی که (از عیادت)باز گردد.
17- اعتبار نامه به مهر آن است.
18- هر درختی ،میو ه ای دارد و میو ه ی دل ،فرزند است.
19- گدای در خانه ی مو من ،هدیه خداوند به اوست.
20- هر گناهی ،توبه ای دارد مگر بد اخلاقی.
بسم الله الرحمن الرحیم
مومن آینه مومن است :
آینه: زمانی عیب را می گوید که خود غباری نداشته باشد.
آینه: از روی صفا ولطافت می گوید غرض و مرض ندارد.
آینه: عیب را بی سر و صدا می گوید.
آینه: تنها عیب را نشان نمی دهد،زیبائیها را هم بازگو می کند.
آینه:عیب را چند برابر نمی کند.
آینه: در عیب گویی مراعات پست و مقام نمی کند.
آینه: در عیب گویی توقع و انتظاری ندارد.
آینه: فقط عیب ظاهر را می گوید،تجسس نمی کند.
آینه: عیب را چون عقده به دل نمی گیرد.
آینه:هر چه بهتر بگوید ارزشش بیشتر است.
آینه: را هنگام عیب گویی نباید شکست.
آینه: در حال شکستگی نیز از کارش دست بردار نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
1-بار خدایا:مرا بیامرز و مرادر خانه و زندگی ام گسترش بخش،وبه رزق وروزی ام برکت ده.
2-بارخدایا:فرجام همه ی کارهای مارا نیکو گردان،وازخواری دنیا وکیفر بازپسین پناهمان ده.
3-بارخدایا:مرا ازکسانی قرار ده که وقتی نیکی می کنند شادمان می گردند،وآن گاه که
بدی می کنند آمرزش می طلبند.
4-بارخدایا:مراسپاسگزار گردان وشکیبایم ساز،ومرادر چشم خود کوچک گردان ودر چشم مردم
بزرگ.
5-بارخدایا:مرااز خودبه گونه ای بترسان که گویی تورا می بینم،ومرا به وسیله ی پروای خود
نیک بخت ساز،ومرا با نافرمانی خود تیره بخت مساز.
6-بار خدایا:مرابه هنگام ایستادن ونشستن وخفتن،به برکت اسلام حفظ فرما،و مرا به سرزنش دشمن و آدم حسود گرفتار مکن.
7-بار خدایا:به هنگام سالمندی و واپسین مرحله ی زندگی من،رزق و روزی ات را بر من
گسترش بخش.
8-بار خدایا:گناه ونادانی وزیاده روی مرا در کارم وآنچه تو به آن از من داناتری برایم ببخشا ی.
9-بار خدایا:کار آیین مرا-که حافظ سرنوشت من است -به سامان آور،ونیز کار دنیای مرا،که
زندگی ام در آن است،ونیز کار آخرتم را،که بازگشتم به سوی آن است.
بار خدایا:زندگی را برایم مایه ی افزودن نیکی ها ساز،ومرگ را مایه ی آسایش من از هر
بدی و بیدادی قرار ده.
10-بار خدایا:گوش ها ،چشم ها،دل ها وزنان وفرزندان ونسل مان را خجسته ساز وبامهرت
به سوی ما باز آی که تو همان توبه پذیر ومهربانی.
11-بارخدایا:میان ما صلح وسازش پدید آور،ومیان دلهایمان مهر وپیوندبخش ومارا به راه های
آسایش وامنیت راه نما،و مارا از تاریکی ها به سوی روشنایی برهان،واززشتی های آشکار
ونهان دورمان ساز.
12-بار خدایا:مرا در سختی ها ی مرگ و گرفتاری های آن یاری فرما.