سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که خود را بزرگوار دید شهوتهایش در دیده وى خوار گردید . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 89 مرداد 13 , ساعت 11:25 صبح
 
                                                  بسم الله الرحمن الرحیم
این سه کتاب از مجموعه 14 جلدی زمزم معرفت « بدون کتاب های کودکان و دیگر کتاب های بزرگسال»می باشد که به لطف حضرت حق و عنایت ائمه اطهار علیهم السلام به زیور چاپ آراسته گردید.
امتیاز این سه کتاب از سایر کتب های موجود در بازار چنین است:
1. استفاده ازاصطلاحات و دانشنامه مکاتب سیاسی روز و برخی دانش های علوم روز.
2. استفاده از علوم جامعه شناسی و روان شناسی روز.
3. استفاده از علوم ورزش.
4. استفاده از طب سنتی و پزشکی روز.
5. پاسخ به شبهات.
6. ترجمه آیات و روایات در عبارت های متن کتاب به صورت مفهومی نه تحت اللفظی.
7. امکان اجرای مسابقه توسط نهادها، مراکز فرهنگی ، سازمانها، مدارس و...
علاقمندان در صورت تمایل به خرید این کتب به این آدرس ها مراجعه نمایند:
1. ساری، خ فردوسی، جنب دبیرستان طالقانی قدیم ،مطبوعاتی برادران رضاییان      09119528353
2. شهر ری، بلوار مدرس ،جنب حوزه عبدالعظیم علیه السلام ، صوت العظیم            09123060282
3. قم : مؤلف                                                                                        09127501781       
4. نشر شوق:                                                                                       09111532867
5. بسیج ادارات، مراکز فرهنگی، مدارس، کتاب فروشی های معتبر و.....
چهارشنبه 89 مرداد 6 , ساعت 1:30 عصر

                                                   به نام خدا

روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد

و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سالها با زن صحبت کرد و به زن قول داد

که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست

و در انتظار آمدن خداوند نشست! چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد! زن با شادمانی

به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباسهای مندرس و پاره اش پشت در ایستاده بود،

کسی آنجا نبود! زن نگاهی غضب آلود به مرد گدا انداخت و با عصبانیت در را به روی او بست.

دوباره به خانه رفت و دوباره به انتظار نشست! ساعتی بعد باز هم کسی به دیدار زن آمد.

ادامه مطلب...

یکشنبه 89 تیر 27 , ساعت 12:1 عصر

        به نام خدایی که الفبای معرفت به خودش رو به ما یاد داده است

الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها .

ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم .

پ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیات .

ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها .

ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارند ه ها .

ج: جسارت برای ادامه زیستن.

چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه .

ح: حق شناسی برای تزکیه نفس .

خ: خودداری برای تمرین استقامت .

د: دور اندیشی برای تحول تاریخ .

‌ذ: ذکر گوپی برای اخلاص عمل .

ر: رضایت مندی برای احساس شعف .

ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها .

ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق درد ها .

س: سخاوت برای گشایش کار ها .

ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج .

ص: صداقت برای بقای دوستی .

ض: ضمانت برای پایبندی به عهد .

ط: طا قت برای تحمل شکست .

ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف .

ع: عطوفت برای غنچه نشکفته باورها .

غ: غیرت برای بقای انسانیت .

ف: فداکاری برای قلب های درد مند .

ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل .

ک: کرامت برای نگاهی از سر عشق .

گ: گذشت برای پالایش احساس .

ل: لیاقت برای تحقق امید ها .

م: محبت برای نگاه معصوم یک کودک .

ن: نکته بینی برای دیدن نادیده ها .

و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی .

ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها .

ی: یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک

 


چهارشنبه 89 تیر 23 , ساعت 12:18 عصر

نقش امام سجاد (ع) در رساندن پیام کربلا

قیام سید الشهداء ابعاد مختلفی داشت که می توان بخوبی از رفتار و گفتار امام (علیه السّلام) از ابتدای حرکتشان از مدینه تا آخرین لحظات عمر شریفشان متوجه آن شد. امور متعددی به عنوان عوامل قیام امام حسین (علیه السّلام) محسوب شده اند که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

الف) پرهیز از بیعت با یزید:

یزیدی که جام شراب را بر حوران بهشتی ترجیح می داد[1] و عاقبت هم بر اثر افراط در شرابخوری از دنیا رفت.[2]یزیدی که پس از شهادت امام حسین (علیه السّلام) آرزو کرد: «ای کاش بزرگان ما که در جنگ بدر کشته شدند امروز زنده می شوند و می گفتند: ای یزید آفرین بر تو باد».[3] یزیدی که به تأسی از پدرش درصدد مسخ تدریجی اسلام بود.

ب) دعوت کوفیان:

اهل کوفه از ایشان دعوت کردند تا برای به دست گرفتن رهبری مردم عراق و تشکیل حکومت اسلامی به کوفه بروند.[4]

ج) اصلاح امت:

امر به معروف و نهی از منکراتی همچون محو سنت ها و رواج بدعت ها عامل بعدی قیام امام بود. به تعبیر دیگر عامل سوم، اصلاح امت اسلامی بود.[5]
یزید که بعد از شهادت امام پایه های حکومتش را متزلزل دید، تنها راه فرار خود از سرزنش و شورش مردمی را عوام فریبی و تبلیغات مسموم دانست؛ لذا درصدد ترور شخصیتی امام (ع) و اهل بیت او برآمد و به عنوان اولین مبارزه منفی، امام (ع) و اهل بیت در شام او را «خارجی» نامید و آن ها را به عنوان شورشیان بر خلیفه مسلمین (که مجازاتشان تبعید و اعدام است) معرفی کرد. و با برپایی مراسم جشن و شادی این جنایت را پیروزی قلمداد کرد و سعی کرد از شناخته شدن حسب و نسب اسرا و اهل بیت امام (ع) بین مردم جلوگیری کند.[6]
متأسفانه مردم شام هم که اسلامشان را فقط از طریق معاویه و یزید گرفته بودند، بدعت های آن ها را چشم و گوش بسته، احکام الهی محسوب می کردند. این تقلید کورکورانه تا حدی فضاحت بار بود که حتی معاویه، نماز جمعه را در روز شنبه اقامه کرد و هیچ کس اعتراض نکرد.[7]
دستگاه تبلیغاتی یزید در شام ابتدا توانست حقیقت را پنهان کند؛ لذا اهل شام با پایکوبی و هلهله به استقبال کاروان اسرا و سرهای بر روی نیزه آمدند و آنرا پیروزی سپاه اسلام دانستند[8]
اگر نقشه یزید در تحریف وقایع عاشورا و تحریف تاریخ عملی می شد امروز عاشورا به جای اینکه الگوی ظلم ستیزی باشد الگوی ظلم ستائی بود.
با در نظر گرفتن شرایط آن زمان است که وجود کسی به عنوان پیام رساندن عاشورا یک ضرورت تلقی می شود و رهبری این مسئولیت را کسی به عهده نگرفت، مگر حضرت سید السجادین (ع) و زینب (س). و پس از انقلاب حسینی کربلا مرحله ای دیگر از این انقلاب آغاز گردید. این مرحله ضامن به ثمر رسیدن خون سید الشهداء بود. امام سجاد (ع) که در آن زمان 23 سال بیشتر نداشت، مهم ترین وظیفه خود را زنده نگه داشتن خون شهدای کربلا قرار داد. و از همان روز عاشورا تا آخرین لحظات عمر شریفشان مظلومیت اهل بیت (ع) را یادآور شدند و این غم و اندوه درونی خود را در مناسبت های مختلف آشکار ساختند.

امام (ع) در خطبه هایی که در مسیر کربلا تا شام و از شام تا مدینه ایراد کردند تلاش های یزید را نقش بر آب نمودند که به بخش هائی از سخنان حضرت اشاره می شود:

أ) خطابه امام (ع) در کوفه:

با توجه به اینکه کوفیان حسب و نسب امام حسین (ع) را می دانستند و فقط دنیاگرائی و غفلت و مال حرام سبب جرأت آن ها بر قتل امام حسین (ع) شده بود، با خطابه هایی آتشین وجدان به خواب آن ها را نسبت به شدت جنایتی که مرتکب شدند بیدار نمودند و اوج فاجعه کشتن امام (ع) و اهل بیتش و بیعت شکنی اهل کوفه را گوشزد کردند.[9]

ب) خطابه امام در شام

امام علی (ع) در شام به شکل دیگر این پیام را ابلاغ کردند و بیشترین همت ایشان که در این شهر، شناساندن شخصیت و جایگاه و حسب و نسب خود نسبت به پیغمبر اکرم (ص) بود و در ادامه با رسوا کردن یزید و حکومت ظالمانه او و اشاره به جنایات او خصوصاً در کربلا مظلومیت امام حسین (ع) و اهل بیتش را یادآور شدند.[10]
افشاگری امام (ع) منحصر به مجامع عمومی نبود، بلکه در برخوردهای شخصی و چهره به چهره هم این وظیفه را بخوبی ادا کردند. مثلاً وقتی که کاروان اسرا به شهر شام رسید پیرمردی به امام سجاد (ع) نزدیک شد و گفت: سپاس خداوندی را که شما را ملاک کرد و امیر را بر شما مسلط کرد....، امام (ع) فرمودند: ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده ای؟ پیرمرد گفت: آری. امام (ع) فرمود: آیا [این آیه را] خوانده ای؟
«بگو هیچ مزدی از شما نمی خواهم، مگر دوستی نزدیکانم[11]»
و آیا [این] کلام خداوند متعال را خوانده ای [که]: «و حق کسانی که با تو قرابت دارند ادا کنی؟»[12]
و [همچنین این] کلام خداوند [که]:
«و بدانید هر آنچه که به غنیمت می برید خمس آن، مال رسول خدا و کسانی است که با پیغمبر قرابت دارند»[13]
پیرمرد گفت: «آری خوانده ام» امام فرمودند: به خدا قسم مراد از نزدیکان پیغمبر در این آیات، هستیم» سپس فرمودند: آیا کلام خداوند را خوانده ای که:
«همانا خداوند می خواهد که هر گونه پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک گرداند»[14]
گفت: «آری» آنگاه امام (ع) فرمودند: «مائیم اهل بیتی که خداوند آن ها را مطهر گردانید»
پیرمرد گفت: قسمتان می دهم، شما همان افراد هستید. امام فرمودند:
«بدون شک ما آن ها هستیم.
پیرمرد بر آنچه بر سر اهل بیت گذشته بود، تأسف خورد و از آنچه بنی امیه و انجام داده بود، بیزاری جست».[15]
تلاش های امام سجاد (ع) در شام به نتیجه رسید. یعنی اهل شام متوجه جنایات یزید و عظمت جایگاه اهل بیت شده بودند. سخنرانی ها و روشنگری های امام سجاد (ع) سبب شد، یزید گناه این اقدام را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعنت کند و در آخر هم امام سجاد (ع) را با احترام به مدینه منوره بفرستد.[16]

ج) اقدامات امام (ع) در مدینه:

در مدینه منوره نیز امام سجاد (ع) به بیان مظلومیت خود و افشای فساد حکومت یزید پرداختند و حتی قبل از ورود به مدینه به یکی از شعرا دستور دادند تا بر مصیبت سید الشهداء شعر بخواند و وقتی مردم جمع شدند، حضرت، خطبه ای خواندند و در آن خطبه پیام عاشورا را ابلاغ نمودند.[17]
امام سجاد (ع) مهم ترین سند و مدرک نامشروع بودن حکومت یزید یعنی شهادت پار? جگر پیغمبر اکرم (ص) و اهل بیت او را ارائه نمودند، سندی که به هیچ وجه قابل انکار یا توجیه نبود و علاوه بر اینکه از غم و اندوه حادثه جانسوز کربلا سینه اش تنگ شده بود. بنابر نقلی به مدت 20 سال گریه خود را در مناسبت های مختلف آشکار می ساخت،[18] تا یاد امام و هدف امام(ع) و ظلم حکومت ظالم بنی امیه فراموشی نشود و در جواب کسی که از ایشان درخواست نمود که گریه نکند، فرمودند:
«یعقوب پیغمبر 12 پسر داشت، یکی را خداوند از او جدا کرد، چشمانش از شدت گریه بر او سفید و پشتش از غم و غصه خم شد در حالی که می دانست پسرش زنده است. [ولی من] در اطرافم پدر و برادر و عمو و 17 نفر از اهل بیتم را کشته دیدم. پس چگونه خون و اندوهم تمامی یابد»[19]
اگر چه زندگی امام سجاد (ع) سر تا سر الگوی ما است، اما درسی که ما از این قطعه از تاریخ زندگی این امام همام می گیریم، لزوم زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا است تا همواره دستورالعمل سید الشهداء (ع)؛ «جانت برود ولی اسلام نرود» آویزه گوش و چشم رهروان راه آن حضرت باشد.


پی نوشت :

[1]- سبط ابن جوزی، یوسف بن قزغلی البغدادی، تذکرة من الامه فی خصائص الائمة، ص 291، منشورات المطبعة الحیدریه، 1383ش.
[2]- ابومخنف، لوط بن یحیی بن سعیدبن مخنف، مقتل الحسین، ج2، ص 183، أزدیی قم.
[3]- قمی، شیخ عباس، فی المنتهی فی وقایع ایام الخلفاء، ص 44، چاپ دوم، تهران، شرکت سهامی طبع کتاب.
[4]- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ص 203، قم، مکتبة بصیرتی، بی تا.
[5]- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج44، ص 329، دارالمکتبة الاسلامیة.
[6]- لجنه التألیف، الامام زین العابدین، ص 49، موسسه البلاغ، تهران، نشر فرهنگ، 1408ق.
[7]- مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج3، ص 31، بیروت دارالاندلس، 1965م.
[8]- پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص 201، مؤسسه امام صادق (علیه السّلام) چاپ سیزدهم، اعتماد قم، تابستان 1381.
[9]- سیر بن طاووسف اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 66، قم، منشورات الداوری.
[10]- مراد حضرت علی (علیه السّلام) است.
[11]- شوری، 22
[12]- اسراء، 26.
[13]- انفال، 41.
[14]- احزاب، 33.
[15]- ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص 159، قاهره، دارالاحیاء للکتب العربیة، 1961م.
[16]- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص 87، بیروت دارصادر، 1399ق.
[17]- الامام زین العابدین، ص 55.
[18]- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، تصحیح و تعلیق، سید هاشم رسولی محلاتی، ج4، ص 161، قم، مؤسسه انتشارات علامه.
[19]- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج46، ص 108، چاپ دوم، تهران، دارالمکتبة الاسلامیه، 1394ق.



پنج شنبه 89 تیر 17 , ساعت 8:35 عصر

                              به نام حضرت دوست

سلام

امروز غروب ساعت 5/5 بعدازظهر رفته بودم خونه حضرت آیت الله حاج شیخ یونس شریفی که از ایشان حال و احوالی و صله و رحمی انجام داده باشم که یکی از پسرهاشون به نام آقا شیخ مرتضی که رئیس سازمان تبلیغات شهرستان کلاله نیز اونجا بود و من بعد از تعارفات و احوال پرسی کتاب در محضر بقیة الله را خدمت آقا دادم که آقا غرق خوندن کتاب شدند که انگار ما را فراموش کردند.

با شیخ مرتضی گرم صحبت بودیم که یک دفعه مشاهده کردیم آقا دارند گریه می کنند و من از آقا سؤال کردم آقا چیزی شده که ناگهان آقا مرتضی به من اشاره کردند چیزی نگو و من هم چیزی نگفتم.

دوستان و خوانندگان عزیز!

من نمی گویم ولی هر کسی این کتاب( در محضر بقیة الله ؛ پرسش های شما و پاسخ های امام زمان علیه السلام) و کتاب های دیگر از این مجموعه را بخواند متوجه این کلام اهل بیت و اشک حضرت استاد می شود به امید خواندن امثال این کتاب ها که یک دوره معارف و یک دوره فقه مفید و مختصر.

خدایا ما را از عاملین به دستورهای اللهی ات بفرما. آمین


چهارشنبه 89 تیر 16 , ساعت 8:8 عصر

                                                         به نام خدا

سلام دوستان

شهادت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت عرض می کنم و مبعث پیامبر اعظم و اعیاد شعبانیه رو به تمامی مسلمانان تبریک می گویم.

داستان از این جا شروع میشه که 2 کتاب جدیدم به نام های قبله چهارم ؛ پرسش های شما و پاسخ های امام حسین علیه السلام و در محضر بقیة الله ؛ پرسش های شما و پاسخ های امام زمان علیه السلام با طرح جدید و زیبا و با زمینه ای بسیار قشنگ روانه بازار گردید.

برای این کتاب ها پوستر هایی آماده شد که در خیابان ها و شهرهای کشور پخش گردید که چند نمونه از این پوستر ها رو هم به پاساژی که در جمکران بوده ، نیز زدم.

قبل از زدن پوسترها به یکی از مغازه دارها گفتم  آیا اجازه دارم  یکی از این پوسترها رو به دیوار بچسبونم و او گفت چیه؟

نشونش دادم و بعد گفت کتاب رو با چند درصد می دهی و من گفتم نقدی 50%.

ادامه مطلب...

سه شنبه 89 تیر 1 , ساعت 3:5 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

روز 5 شنبه سال روز وفات عالم ربانی حضرت آیت الله مشکینی رو به تمامی شیعیان تسلیت میگم . روحش شاد .                                                                       


<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ