به نام حضرت دوست باسلام الحمدلله امروز هم برای ما روز خوبی بود ساعت 8 از منزل به طرف کلاس درس در فیضیه به راه افتادم.تو راه با خودم می گفتم الان 9 روزه که حضرت آقا قم تشریف دارند و من بی نصیب و بی توفیق از دیدار رُخ آقا. به حرم که رسیدم گفتم اگر آقا امروز ملاقات دارند من هم شرکت کنم ؛هر چند که کارت ملاقات ندارم ولی اگر قسمت ما باشه و خدا بخواهد روزی ما میشه وگرنه مثل 8 روز گذشته هیچی میشه. اولین کاری که کردم کیف و وسایل شخصی ام رو به امانتداری دادم و رفتم سراغ یکی از این پاسدارها(به خدا این رو راست و بدون تعارف می گویم که در این مدت من به شخصه از هیچ کدام از این پاسدارها و یا مأموران نظامی و یا انتظامی توهین و یا کوچکترین بی احترامی رو از اونها ندیدم )،اون بنده خدا بهم گفت که برو سراغ اون پاسداری که جلوی در ورودی هست اون به احتمال زیاد داره و من هم رفتم و بهش گفتم که من طلبه ام و الآن تو این 8 روزه ملاقات آقا نرفتم کارت ملاقات میخواهم و اون هم گفت من فقط یکی دارم که من بهش گفتم من هم همان یکی رو نیاز دارم و بس.
چهارشنبه 89 آبان 5 , ساعت 9:54 عصر
نویسنده طاهر خوش ساروی | نظرات دیگران [ نظر ]