بسم الله الرحمن الرحیم
حدود 8-7 ساله بودم که با پدر یکی از دوستانم آشنا شدم.
نام گرامیش کربلایی حاج ابوالقاسم ماشین چیان همان مداح دلسوخته ی أبی عبدالله علیه السلام،که حدود پنجاه سال است خادمی درگاه محمد وآل محمد علیهم السلام را در هر کوی وخانه ای و در گوش هر خانواده ی ساروی با صدا و سوز حسینی اش آشنا می باشند.
کربلایی ابوالقاسم فرزندمرحوم رمضانعلی در اردیبهشت سال 1311شمسی درخیابان مدرس کنونی که درآن زمان به نام شاه پیش کشان نام داشت،به دنیاآمد.خود،علت نام شاه پیش کشان را چنین می فرماید: مسجدی که الآن به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام است در سفری که محمد رضا شاه به شهر ساری داشته،زمینی را به مردم اهدا،در آن حسینیه ساخته،به مرور زمان بر اثر گسترش آن تبدیل به مسجد،و خیابان نیز به شاه پیش کشان معروف گردید.
در سن 32 سالگی با خانواده ای مذهبی به نام مرحوم علی اکبر بیگلری ازدواج نموده،ثمره ی آن شش پسر و یک دختر که دو فرزندشان طلبه می باشند.با شروع جنگ تحمیلی،دو فرزند بزرگشان به نامهای آقایان:مجتبی و مصطفی در منطقه عملیاتی جبهه ی حق علیه باطل شرکت داشته و خود نیز علت نرفتن به جبهه را چنین بیان می کند: چهارده ساله بودم، زمانی که همه ی بچه هابه بازیهای کودکانه سرگرم،ماشین و وسایل ایاب و ذهاب،بسیار کم بوده،من نیز به رسم شور نوجوانی ام سوار ارابه های باربری آن زمان شدم،بازی گوشی ام گل کرده از بالا به پایین افتاده،یکی از پاهایم در لابه لای چرخ گیر کرده،روانه ی بیمارستان و ناوارد بودن پرستار و اشتباه زدن آمپول درپاهایم همانا و فلج شدن همان پا نیز همانا.
حاج ابوالقاسم سفرهای متعددی به کشورهای اسلامی و اماکن مذهبی داشته که می توان به:خانه ی خدا،سوریه،کربلا،مشهد،قم و... اشاره نمود.
این جانب -نگارنده -در یکی از سفرها که به همراه ایشان در کربلا حضور داشته ،چنین عرض می کند:
به همراه کاروان ساری برای زیارت به کربلا عازم شدیم همه التماس دعامی گفتند.ازجمله دعای خواهرزاده شان کربلایی حاج حسین مستشرق بود که خدمت دایی عرض کرده،مواظب خود در صحن درب ورودی آقا أبی عبدالله بوده باشید.به کربلا رسیدیم.بعد از نماز و استراحت روانه ی حرم شدیم.
بعد از به جا آوردن دعا،نماز،زیارت و...روانه ی هتل شده که دعای خیر خواهانه ی خواهرزاده در حق دایی جان به فراموشی سپرده،به درجه ی جانبازی أبی عبدالله علیه السلام نایل گشتند.
بله عزیزانم! جانباز کربلایی بیشترین عمرشان را صرف مجالس اهل بیت علیهم السلام می گردد.در مواقع نماز،در اولین فرصت حضور خودشان را در مسجد ابوالفضل علیه السلام پابر جا نموده،از فریضه ی ثواب جماعت اول وقت محروم نگشته،چهار چیز را در زندگی خودسر لوحه خود قرار داده که عبارتند از:
1- لقمه ی حلال .
2- ترک گناه.
3- برپایی نماز جماعت.
4- مجالس اهل بیت علیهم السلام.
عقربه های زمان همچون زدن قلب ها به تکاپوی حقیقی طبیعت در حرکتند.
جانباز کربلایی با این که هفتادوپنج تابستان طبیعت را پشت سر گذرانده،با قلبی زنده و با توکل بر خدا و اهل بیت علیهم السلام زندگی ساده و بی آلایشی را دنبال کرده،چشم امید به شفاعت اهل بیت علیهم السلام را هیچ گاه از دست نداده است.
در خاتمه،هر چند که صحبت از خادمین حسینی گفته و نوشته شود به حق کم بوده و از ساحت مقدس این جانباز کربلایی پوزش طلبیده از خدای بزرگ توفیق همه ی خادمین و ذاکرین اهل بیت علیهم السلام را خواستارم.و با چند بیت از اشعار حسینی گونه اش برگی از خلاصه ی زندگی جانباز کربلایی حاج ابوالقاسم ماشین چیان رابه پایان می رسانم:
تو کیستی که نمودی به هر دل وطنی
نه در زانجمن و نی برون زانجمنی
تو هم حسین غریبی که تا سه روز و دوشب
به وقت مرگ نمودی زآب تر دهنی.