از دیگر عجایب این کتاب این بود که روزی ما بین زندان ( اردوگاه حرفه آموزان ) و واحد سربازان ، تلفن موبایل دوستان به صدا در آمده مرا صدا زدند . حاج آقا غفاری بود . بعد از سلام و احوالپرسی حاج آقا غفاری فرمودند که یک جمله می خواهم بگویم سکته نکن ، هول نکن ، گفتم چیه ، موضوع چیه . حاج آقا گفت : به فلانی گفته بودم 1000 کتاب را بفرستید به ساری هر 10000 کتاب را فرستاده به ساری کار از کار گذشته . من هم در ایلام ( دالاب اردوگاه حرفه آموزی مدد جویان زندانیان ) بودم هیچ کاری هم از دست من بر نمی آید . ناچار شدم ماه رمضان تمام شود تا کتاب ها را 500 تا 500 یا 1000 تا از ساری به قم بیاوریم ، ولی مشکل بود فعلا چند تا را توانسته بودم بیاورم . خدا را شکر و سپاسگزارم به خاطر نعمت و لطفی که در مورد حقیر نمودند .از اهل بیت علیهم السلام خصوصاً طفلان مسلم علیه السلام – محمد و ابراهیم علیهما السلام هم سپاسگزارم که لطف فرمودند به بنده اجازه دادند تا در مورد زندگی شان مطالبی را بنویسم . همه چیز از خوشان است قلم ، کاغذ ، عشق ، صفا ، مردانگی ، شجاعت ، آبرو و ... همه را مدیون آن ها می دانم خدایا همان طوری که زیارت اولم را در کربلا ، شهر مسیّب محل شهادت طفلان مسلم علیه السلام و زیارت گاهشان نصیبم فرموده ای ، دوباره نه ، هزار باره نه ، بی نهایت نصیب همه شیعیان و آرزومندان به خصوص من حقیر رو سیاه گردان .خدایا به احترام طفلان، شهادت را نصیب من و فرزندانم و نسلم قرار بده و ما را در دنیا وآخرت عاقبت به خیر و رسوای خلق مفرما . آمین یا رب العالمین
در ضمن این کتاب در مهر ماه 1385 در تیراژ 10000 نسخه به قیمت 4000 ریال در قم به چاپ رسیده است .
به امید آرزوی قلبی در نوشتن کتاب های دیگر به لطف صاحبان کتاب های اهل بیت و خاندانشان .