بسم الله الرحمن الرحیم

مجموعه کربلا، کودکان و نوجوانان (3)

بعد از نوشتن کتاب رزمنده شش ماهه ، نوبت به یکی دیگر از شهدای عزیز کربلا رسید ، باز از خاندان مظلوم کریم اهل بیت علیهم السلام ،امام حسن مجتبی علیه السلام . از فرزندان امام حسن علیه السلام که در کربلا به شهادت رسیده بودند 3 نفر بودند که شرح حال حضرت قاسم علیه السلام در صفحات گذشته توضیح دادم ، و این صفحه و این اثر در مورد حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام می باشد .

داستان را بعد از بازخوانی چندین کتب معتبر تاریخی که وقایع کربلا را در خود درج و نگاشته بود آغاز نمودم ، داستان را بعد از بازخوانی  ،  آن ها را روی صفحه کاغذ پیاده نمودم و آن را تحویل حاج آقای غفاری ساروی دادم . ایشان ویراستاری نمودند . بعد از ویراستاری تحویل شرکت سیمای نور کوثر برای تصاویر نقاشی دادیم ، بعد از قریب یک ماه نقاشی آماده شد نقاشی ها را دیدم و این زمانی بود که حاج آقای غفاری ساروی و حاج مجید ماشین چیان به سفر عمره مفرده وارد مکه و مدینه شده بودند ، نقاشی را بعد از مشاهده و گرفتن غلط ها ، دوباره تحویل شرکت سیمای نور کوثر دادم ، تا این که در تاریخ 29/5/84 روز شنبه وارد شهر قم شدم و نقاشی ها را تحویل گرفتم و به آقا حمید شاگرد موسسه بنیاد معارف اسلامی  تحویل  دادم  تا ایشان لطف  کنند و ببرند به اداره فرهنگ  و ارشاد قم و مجوز آن را بگیرند که پس از حدود 10 روز در تاریخ 7/6/84 بعد از رجوع به اداره مذکور فرمودند که 1 – چند جای نقاشی باید تغییر داده شود 2 – یک بار دیگر نوشته شود یعنی متن برای کودکان مناسب نیست 3 – اداره مذکور مجوز را فقط به استان قم می دهند نه به استان های دیگر . ناچاراً نقاشی ها را گرفتم و پس از تغییرات در شرکت سیمای نور کوثر می خواستم آن ها را به تهران ببرم که آقای مهدی وحیدی صدر که یکی از نویسندگان خوب کشور می باشد و تا حالا در حدود 70 اثر مذهبی کودکان را منتشر کرده است ملاقان نمودم بعد از احوال پرسی در مورد نوشته های این کتاب با او مشورت کردم لطف فرمودند بنده را راهنمایی نمودند دستشان درد نکند . اسم کتاب اول به نام یاور عمو بوده که به ایشان عرض کردم آقای وحیدی صدر آیا این نام خوب و قشنگ می باشد . ایشان فرمودند : زیاد جالب نیست چندین اسم را انتخاب نمودند ؛ یادگار برادر ، یادگار عمو ، مانند عباس علیه السلام و ... که دیدم مانند عباس علیه السلام خوب و جالب است این اسم را انتخاب نمودم، اما باید متن کتاب دست می خورد و باید مانند عباس علیه السلام برای کودکان مشخص می شد که چگونه شباهت به عموی بزرگوارشان حضرت عباس علیه السلام دارند بعد از مشورت های زیاد چند خط را حذف کرده و به جای آن یک خط  در مورد حضرت عباس علیه السلام نوشته ام که ایشان نیز قبول نموده ، بعد از مرحله تایپ آنها را تحویل گرفته و تشکر فراوان از آن ها نموده روانه تهران شدم . روز بعد یعنی در تاریخ 8/6/84 نوشته ها را تحویل وزارت فرهنگ  و ارشاد تهران دادم آن ها گفته اند که باید نامه از اداره فرهنگ مازندران داشته باشید . به آن ها عرض کردم مسئول انتشارات به مکه خانه خدا تشریف برده اند اگر می شود شما این کتاب را به شورای نظارتی کتاب کودک بدهید و بعد ان شاالله نامه برایتان می آورم .

در تاریخ 14/6/84 به وزارت خانه تشریف بردم به اتاق 163 عرض کردم برای مجوز کتاب مثل عباس علیه السلام آمده ام ، چون نامه مازندران نبرده بودم بعد از جستجو در کامپیوتر ، خانم مسئول به اتاق بالا تماس گرفتند و گفتند که کتاب مانند عباس علیه السلام مجوز آن ، چطور شد ، و آن ها در پاسخ به خانم مسئول گفتند آماده است . من همان جا خدا را شکر کردم و واقعاً نمی دانستم که آن ها به مدت یک هفته مجوز آن را صادر کردند . خانم مسئول به بنده گفتند که چون من تنها هستم لطف کنید ساعت یک بعد از ظهر تشریف بیاورید و کارتان را تحویل بگیرید . ساعت حدود یک بعد از ظهر به خدمتشان رسیدم مجوز را گرفته البته باید می رفتم به طبقه بالا ، تا آن را امضا می کردند و بعد به اتاق 163 می بردم که اگر خدا خواست آن را بفرستم به ساری . به طبقه بالا رفتم ، یک سلامی هم به آقایان : اعتمادی و خوشاهیان و ... کردم و سپس هم بعد از امضاء مسئول به اتاق 163 بردم و کارم تمام شد . مجوز را که گرفته بودم چندین مطلب نظرمرا به خود جلب کرد و آن این بود :