دوشنبه 89 آذر 8 , ساعت 3:9 عصر
یا ربّ الحسین بحق الحسین
دومین کودک آسمانی
خانه فاطمه علیهاالسلام و علی علیه السلام خانه پاکی و صفا بود؛ خانه ای به لطافت رودها و به آبی آسمان ها. آن خانه در روزی مثل امروز، از شور و شادمانی پر شده بود. عطر دومین نوزاد آسمانی در خانه دختر پیامبر پیچیده
بود. خداوند به امام حسن علیه السلام برادری هدیه داده بود که او را حسین نامیدند. همه و همه از این هدیه بزرگ خدا، شادمان بودند.
ساکنان بهشت
امام حسین علیه السلام در بهترین خانه جهان به دنیا آمد؛ چون مادرش بهترین زن دنیا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بود، پدرش امام علی علیه السلام بود و پدر بزرگ او پیامبر بزرگ خدا، حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود. با
تولد امام حسین علیه السلام ، قلب پیامبر پر از نور و شادی شد. اهل خانه، حسین علیه السلام را در پارچه سفیدی پیچیدند و به نزد پیامبر بردند. پیامبر نوه عزیزش را در دست گرفت، درگوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه
گفت. پیامبر در مورد امام حسین علیه السلام می فرماید: «هرکه من و حسین علیه السلام را دوست بدارد، من او را دوست دارم، و هر کس که من او را دوست داشته باشم، خدا هم او را دوست دارد، و هر کس که خدا او را
دوست داشته باشد، وارد بهشت می شود ».
بازی با پیامبر
حسن و حسین علیهم السلام هنوز کوچک بودند. بر پشت پیامبر سوار شدند و با او مشغول شتربازی شدند. پیامبر هم از بازی با نوه های عزیزش، لذت می برد. در آن لحظه ای که با آنها، گرم بازی بود فرمود: «بچه های من! بدانید
بهترین شترها شتر شماست وشما هم بهترین کسانی هستید که سوار بر شتر می شوید.» آخرین پیامبر خدا بچه هایی را بر دوش خود سوار کرده بود که همه اهل بهشت به آنها افتخار می کنند.
مثل پیامبر، شجاع
زندگی امام حسین علیه السلام پر از شجاعت و دلیری است که از ذهن هیچ کس بیرون نمی رود. روزی پیامبر حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: «حسین، شجاعت را از من به ارث برده است». همانطور که پیامبر هم
مهربان بود و هم در جنگ های مختلف در مقابل دشمنان خدا جنگید، امام حسین علیه السلام هم آن قدر شجاعت نشان داد که همه آدم های روی زمین را به تعجب واداشت. او در کربلا، با یاران کم خود، با سپاه فراوان دشمن
جنگید.
امام بخشنده
اُسامه پیرمردی ضعیف و بیمار بود که در شهر مدینه زندگی می کرد و روزهای آخر عمر را می گذراند. روزی دَرِ خانه اسامه به صدا درآمد و امام حسین علیه السلام وارد خانه اسامه شد. دل اسامه با دیدن حسین علیه السلام رنگ
شادی گرفت. حسین علیه السلام کنار او نشست و از حال او سؤال کرد. اسامه گفت: «خدا را شکر می کنم؛ امّا دل نگران قرض خود هستم. با این فقر و بی پولی نمی دانم چطور قرض خود را بپردازم. می ترسم بمیرم در حالی
که قرضم را نداده ام.» امام حسین علیه السلام گفت:
«اسامه! اصلاً ناراحت نباش! من، خودم قرض تو را پرداخت می کنم و این پول را به صاحبش برمی گردانم.» چند روز بعد، امام حسین علیه السلام قرض اسامه را پرداخت کرد و اسامه با خیالی راحت چشم هایش را بست و از دنیا
رفت.
فایده سلام کردن
امام حسین علیه السلام می فرمایند: «سلام کردن هفتاد ثواب دارد؛ شصت و نه ثواب برای کسی است که سلام می کند و یک ثواب برای کسی که جواب سلام را می دهد. » فائزه حواسش را خوب جمع می کند که همیشه زودتر
از دوستانش سلام کند، تا شصت و نه ثواب را از دست ندهد و به دوستانش مهربانی کرده باشد؛ چون سلام کردن باعث دوستی و مهربانی می شود.
چلچراغ هدایت
امام حسین علیه السلام مثل چراغ، به ما نور و روشنایی می دهد و زندگی ما را روشن می کند. این سخن پیامبر مهربان مااست که می فرماید: «حسین، چراغ هدایت است.» ما باید خودمان را به این نور، نزدیک و نزدیک تر کنیم. تا
با نور امام حسین حرکت کنیم و در راه درست قدم برداریم. یعنی امام حسین را دوست داشته باشیم، حرف های او را گوش کنیم و مثل او زندگی کنیم.
بخشش و بزرگی
مردی وارد شهر مدینه شد و از مردم پرسید: «چه کسی در میان شما از همه بخشش بیشتری دارد.» به او گفتند: «حسین پسر علی بن ابی طالب، از همه بخشنده تر است.» امام حسین علیه السلام در مسجد مشغول نماز و
عبادت بود. مرد به مسجد آمد وچند بیت شعر برای امام حسین علیه السلام خواند و از سخاوت و بخشندگی او تعریف کرد. امام حسین علیه السلام بعد از این که نماز را تمام کرد، به خانه رفت و چهار هزار دینار سکه طلا در
پارچه ای پیچید و به مرد داد. مرد غریبه پول ها را گرفت در حالی که این همه بخشش و بزرگواری امام حسین علیه السلام را در حق خودش، باور نمی کرد. اشک از چشمان مرد سرازیر شد و گفت: «به خدا راست است که شما
فرزند پیامبر و بزرگ ترین انسان ها هستید».
پیشاپیش فرا رسیدن ایام حزن و ماتم سید و سالار شهیدان کربلا امام حسین علیه السلام را به تمامی آزادمردان جهان تسلیت می گویم.
نویسنده طاهر خوش ساروی | نظرات دیگران [ نظر ]