السلام علیک یا جوادالائمه
شهادت جانسوز جواد الائمه حضرت امام محمد تقى علیه السلام
را به عموم حقیقت خواهان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام تسلیت مى گوییم.
شناخت مختصرى از زندگانى امام جواد علیه السلام
امامِ خردسال
شناخت مختصرى از زندگانى امام جواد علیه السلام
امامِ خردسال
از آنجا که حضرت جواد نخستین امامى بود که در کودکى به منصب امامت رسید، طبعاً نخستین سؤالى که در هنگام مطالعه زندگى آن حضرت به نظر مىرسد، این است که چگونه یک نوجوان مىتواند مسئولیت حساس و سنگین امامت و پیشوایى مسلمانان را بر عهده بگیرد؟ آیا ممکن است انسانى در چنین سنّى به آن حد از کمال برسد که بتواند جانشین پیامبر خدا باشد؟ و آیا در امت هاى پیشین چنین چیزى سابقه داشته است؟
در پاسخ این سؤال ها باید توجه داشت: درست است که دوران شکوفایى عقل و جسم انسان معمولاً حد و مرز خاصى دارد که با رسیدن آن زمان، جسم و روان به حد کمال مىرسند، ولى چه مانعى دارد که خداوند قادر حکیم، براى مصالحى، این دوران را براى بعضى از بندگان خاص خود کوتاه ساخته، در سالهاى کمترى خلاصه کند. در جامعه بشریت از آغاز تاکنون افرادى بودهاند که از این قاعده عادى مستثنا بودهاند و در پرتو لطف و عنایت خاصى که از طرف خالق جهان به آنان شده است در سنین کودکى به مقام پیشوایى و رهبرى امتى نائل شدهاند.
براى اینکه مطلب بهتر روشن شود ذیلاً مواردى از این استثناها را یاد آورى مىکنیم:
1 - قرآن مجید درباره حضرت یحیى ورسالت او و اینکه در دوران کودکى به نبوت برگزیده شده است، مىفرماید: «ما فرمان نبوت را در کودکى به او دادیم»(1).
بعضى از مفسران کلمه «حکم» را در آیه بالا به معناى هوش و درایت گرفتهاند و بعضى گفتهاند: مقصود از این کلمه، «نبوت» است. مؤید این نظریه روایاتى است که در کتاب «اصول کافى» نقل شده است، از آن جمله، روایتى از امام پنجم وارد شده است که حضرت طى آن با تعبیر «حکم» در آیه مزبور، به «نبوت» حضرت یحیى در خردسالى استشهاد مىکند و مىفرماید: پس از در گذشت زکریا، فرزند او یحیى کتاب و حکمت را از او به ارث برد و این همان است که خداوند در قرآن مىفرماید: «یا یَحْیى خُذِ الْکَتابَ بِقُوّة وَ آتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً»:«اى یحیى کتاب (آسمانى) را با نیرومندى بگیر، و ما فرمان نبوت را در کودکى به او دادیم»(2).
2 - با اینکه براى آغاز تکلم و سخن گفتن کودک معمولاً زمانى حدود دوازده ماه لازم است، ولى مىدانیم که حضرت عیسى - علیه السلام - در همان روزهاى نخستین تولد زبان به سخن گشود و از مادر خود (که به قدرت الهى بدون ازدواج باردار شده و نوزادى به دنیا آورده بود و به این جهت مورد تهمت و اهانت قرار گرفته بود) بشدت دفاع کرد و یاوههاى معاندین را با منطق و دلیل رد کرد، در صورتى که این گونه سخن گفتن و با این محتوا، در شأن انسانهاى بزرگسال است. قرآن مجید گفتار او را چنین نقل مىکند:
(عیسى) گفت: «بى شک من بنده خدایم، به من کتاب (آسمانى= انجیل) عطا فرموده و مرا در هر جا که باشم وجودى پربرکت قرار داده است، و مرا تا آن زمان که زندهام به نماز و زکات توصیه فرموده و (نیز مرا) به نیکى در حق مادرم سفارش کرده و جبار و شقى قرار نداده است»(3).
با توجه به آنچه گفته شد به این نتیجه مىرسیم که قبل از امامان نیز، مردان الهى دیگرى از این موهبت و نعمت الهى برخوردار بودهاند و این امر اختصاص به امامان ما نداشته است.
گفتار امامان در این زمینه
از برسى تاریخ زدگانى امامان استفاده مىشود که این مسئله در زمان خود آنان مخصوصاً عصر امام جواد - علیه السلام - نیز مطرح بوده و آنان هم با همین استدلال پاسخ دادهاند. به عنوان نمونه توجه شما را به سه روایت در این زمینه جلت مىکنیم:
1 - على بن اسباط، یکى از یاران امام رضا و امام جواد - علیهما السلام - مىگوید: روزى به محضر امام جواد رسیدم، در ضمن دیدار، به سیماى حضرت خیره شدم تا قیافه او را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر براى ارادتمندان آن حضرت بیان کنم(4).
درست در همین لحظه امام جواد - علیه السلام - که گویى تمام افکار مرا خوانده بود، در برابر من نشست و به من توجه کرد و فرمود: اى على بن اسباط! کارى که خداوند در مسئله امامت انجام داده، مانند کارى است که در مورد نبوت انجام داده است. خداوند درباره حضرت یحیى - علیه السلام - مىفرماید: «ما به یحیى در کودکى فرمان نبوت دادیم»(5).
و درباره حضرت یوسف - علیه السلام - مىفرماید: «هنگامى که او به حد رشد رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم».(6)
و درباره حضرت موسى - علیه السلام - مىفرماید:«و چون به سن رشد و بلوغ رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم»(7).
بنابر این همان گونه که ممکن است خداوند، علم و حکمت را در سن چهل سالگى به شخصى عنایت کند، ممکن است همان حکمت را در دوران کودکى نیز عطا کند(8).
2 - یکى از یاران امام رضا - علیه السلام - مىگوید: در خراسان در محضر امام رضا بودیم. یکى از حاضران به اما عرض کرد: سرور من، اگر (خداى نخواسته) پیش آمدى رخ دهد، به چه کسى مراجعه کنیم؟ امام فرمود: به فرزندم ابو جعفر(9). در این هنگام آن شخص سن حضرت جواد - علیه السلام - را کم شمرد، امام رضا - علیه السلام - فرمودند: خداوند عیسى بن مریم را در سنى کمتر از سن ابو جعفر، رسول و پیامبر و صاحب شریعت تازه قرار داد(10).
3 - امام رضا - علیه السلام - به یکى از یاران خود به نام «معمر بن خلاد» فرمود: «من ابو جعفر را در جاى خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم، ما خاندانى هستیم که کوچکتران ما مو بمو از بزرگانمان ارث مىبرند»!(11).
پی نوشت ها:
1 - وَ آتَیناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً (مریم: 12).
2 - اصول کافى، تهران، مکتبة الصّدوق، 1381 ه".ق، ج1، ص 382 (باب حالات الأئمة فى السّنّ).
3 - قالَ اِنّى عَبْدُùََِ آتنِىَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِى مُبرکاً أیْنَما کُنْتُ و اَوْصنِى بالصّلوة وَ الزّکاةِ مادُمْتُ حَیّاً وَ بَرّاً بِوالِدَتِى وَ لَمْ یَجْعَلْنِى جَبّاراً شَقِیّاً (مریم: 30 - 32).
از بعضى از روایات استفاده مىشود که حضرت عیسى - علیه السلام - در آن زمان که سخن گفت، «نبى» بوده و هنوز منصب «رسالت» نداشته است و در سن هفت سالگى به مقام رسالت نائل گردیده است. بنابر این هیچ استبعادى ندارد که ائمه - علیهم السلام - هم در سنّى همانند سنّ حضرت عیسى به منصب امامت برسند (کلینى، اصول کافى تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ه".ق، ج1، ص 382).
4 - از سخن بن اسباط استفاده مىشود که آن حضرت در آن زمان پیروانى هم در مصر داشته است و آنان علاقهمند بودهاند با خصوصیات جسمى حضرت آشنا شوند.
5 - وَ آتَیْناهُ الحُکْمَ صبِیّاً (سوره مریم:12)
6 - وَ لَما بَلَغَ أَشدّهُ حُکْماً وَ عِلْماً (سوره یوسف:22).
7 - وَ لَما بَلَغَ أَشُدّهُ وَاسْتَوى آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً (سوره قصص:14).
8 - کلینى، اصول کافى، تهران، مکتبةالصدوق، 1381 ه".ق، ج1، ص 384 (باب حالات الأئمْ فى السّنّ) و ص 494 و نیز ر. ک به: قزوینى، سید کاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعة الأولى، بیروت، مؤسسةالبلاغ، 1408 ه".ق، ص 9 - مسعودى، اثبات الوصیة، الطبعة الرابعة، نجف، منشورات المطبعة الحیدریة، 1374 ه".ق، ص 211.
9 - ابو جعفر کنیه امام جواد - علیه السلام - است، ایشان را براى تمایز از امام باقر - علیه السلام - ابو جعفر ثانى مىنامند.
10 - کلینى، همان کتاب، ج1، ص 322 و 384 - شیخ مفید، الاًّرشاد، قم، مکتبة بصیرتى، ص 319 - فتّال نیشابورى، روضة الواعظین، الطبعة الأولى، بیروت، مؤسسة الأعلمى، 1406 ه".ق، ص 261 - على بن عیسى الاًّربلى، کشف الغمّة، تبریز، مکتبة بنى هاشمى، 1381 ه".ق، ج3، ص 141 - طبرسى، اًّعلام الورى، الطعبةالثالثة، المکتبةالاًّسلامیة، ص 346.
11 - شیخ مفید، همان کتاب، ص 318 - طبرسى، همان کتاب، ص 346 - على بن عیسى الاًّربلى، همان کتاب، ص 141 - مجلسى، بحار الأنوار، تهران، المکتبةالاًّسلامیة، 1395 ه".ق، ج50، ص 21 - همان کتاب ص 320.